اخلاق مشاوره اي
تعريف اخلاق
جمع خلق است و به معناي صفت نفساني كه در نفس شكل ميگيرد و در برخوردهاي اجتماعي در موقعيتهاي مختلف به صورت رفتار عكسالعملهاي مختلف بروز ميكند. انسان در موقعيتهاي متفاوت بدون تأمل رفتار و واكنشهاي نشان ميدهد كه ناشي از خلق و خوي اوست كه بدليل تربيت اخلاقي در محيطهاي خانوادگي و اجتماعي به ويژه در اوايل كودكي است كه از طريق تقليد- شرطي سازي ... شكل گرفته است
نكته: اگر اين اخلاق با ارزشهاي والاي انساني و اخلاقي مطابقت داشته باشد فضيلت و اگر مخالفت باشد رذيلت ناميده ميشود
تعاريف متفاوت اخلاق
*اخلاق هم خواستگاه ديني دارد و هم متاثر از عرف، فرهنگ، تاريخ و ساير پديدههاي اجتماعي ميباشد.
*تعريف كلي: فرد اخلاقي كسي است كه از من و خودپرستي خود بيرون آمده است و گفتار، رفتار، غرايز حيواني و تمايلات نفساني خود را با نيروي خود اندازهگيري مينمايد و آنها را در حدود مصلحت اعمال ميكند.
ضرورت پرورش اخلاق
فرد متخصص بدون اخلاق فاقد شرافت بوده و منشا خيانت به جامعه است راه ورود به دلها اخلاق نيك است.
پيامبر(ص) در فتح مكه: همه مشركان و زجر دهندگان خود را بخشيد.
حضرت علي (ع): اصلاح بين 2 نفر از يك سال نماز و روزه هم بهتر است (70 سال عبادت را ميكنيم (اما يك ساعت تفكر نميكنيم)
خلاق حرفهاي
هيچ نهاد و حرفهاي نيست كه قادر باشد فارغ از اخلاق كه مرزهاي سلوك و رفتار بهنجار را معين ميكند به حيات مشروع خود ادامه دهد.
همه ما درباره مسايل اخلاقي با ديگران بحث كردهايم. وجود مناقشاتي كه در زمينه درست يا غلط بودن اخلاقي يا غير اخلاقي بودن رفتار بسيار رايج است. از محيطهاي علمي و دانشگاهي يا فروشگاهها، مكانهاي عمومي قطارها، و هر جايي كه قابل تصور است همواره اين گونه بحثهاي اخلاقي وجود دارد و مردم معمولاً علاقه دارند تا در مورد مسائلي كه بر زندگي تاثير گذارند صحبت كنند.
گر چه دانستن استانداردهاي اخلاقي حرفهاي مهم است اما اين دانش به تنهايي كافي نيست زير استانداردها در جاهاي مختلف متفاوتند بنابراين بايد از دستورالعملها و ضوابط محلي كه در آن مشغول بكاريم بايد اگاه شويم بنابراين بهترين شيوه عمل خود اكتشافي حرفهاي و شخصي است بايد بر پايه قضاوت واقع بينانه و اگاهانه بنا شده باشد.
براي اين منظور بايد:
1. به طور دائم با همكاران مشورت كنيم.
2. دانش و مهارتهاي خود را روزآمد كنيم.
3. خودمان را دائم در عرض آزمايش شخصي قرار دهيم.
يك كد اخلاقي يك رفتار اخلاقي را ضمانت نميكند. * كدهاي اخلاقي كارهاي اساسي را كه بايد دربارهشان بحت كرد را تعريف ميكنند ولي نميتوانند به ما بگويند كه چگونه اين كارها را انجام بدهيم زيرا هر مراجع وضعيت منحصر به فردي دارد.
فصل اول
اهميت و ضرورت اخلاق حرفهاي
چرا مفهوم اخلاق در مشاوره و روان شناسي داراي اهميت است؟ يقيناً مشاور و درمانگري كه با افراد گوناگون سروكار دارد، بايد داراي وجدان اخلاقي، صفات خوب و پسنديده و صداقت باشد. زيرا ويژگيهاي خوب، خلوص و و جدان اخلاقي براي مشاور و درمانگر يك فضيلت و مزيت محسوب ميگردد.
علم اخلاق در واقع با يك سري از سوالات گوناگون در مورد اين كه چه چيز خوب است، درست است، فضيلت و حسن است و يا ارزش و اهميت دارد، روبهرو است (اسلوت، 1995، تجلتويت، 1999). از گذشتههاي دور، اخلاق، ذهن تمامي فلاسفه و روشنفكران را به خود مشغول داشته است، و هر كدام به نوعي اين سوالات را مطرح كردهاند كه چه نوع از زندگي، بهترين زندگي براي افراد بشر است، يا يك فرد با افراد همنوع خود چگونه بايد تعامل داشته باشد؟ سوالات فوق، از سوالات اوليه علم اخلاق ناشي ميشود كه هنوز هم به طور كامل به آنها جوابي داده نشده است (اسلوت، 1995)
ارسطو در بررسيهاي خود به اين نتيجه دست يافته بود كه اخلاقيات راهگشاي بسياري از مسائل زندگي است. وي قانون خود را "حد متوسط طلايي" ناميد. ارسطو تصميمگيري اخلاقي را حد متوسط دو پيوستار افراط و تفريط تعريف كرد. براي مثال، وي بر اين عقيده بود كه اعتماد راسخ، فضيلتي است بين ظن و گمان و ايمان احمقانه (مك گاير، 1996).
مفهوم اخلاق حرفهاي از علم اخلاق اتخاد شده است. اخلاق حرفهاي عبارت است از مجموعه قوانين اخلاق حرفهاي كه در وهله اول از ماهيت حرفه يا شغل به دست آمده است (كيچنر، 1984، 1986).
مهمترين وظيفه متخصصان بهداشت رواني بالا بردن سطح سلامت مراجعان است. نظام نامههاي اخلاقي جهت انسجام اين روند و حمايت از متخصصان به وجود آمدهاند. اين قوانين به عنوان راهنما و راهگشاي چالشهاي اخلاقي و حرفهاي هستند كه ممكن است مشاوران و درمانگران در طول زندگي حرفهاي خود دائماً با آنها مواجه شوند. مشاوران و درمانگران در صورت برخورد با دوراهيهاي اخلاقي، براي دريافت راهنمايي ميتوانند به اين نظام نامهها مراجعه كنند (مالي و ريلي، 1999).
تاريخچه شكلگيري اخلاق حرفهاي و كميتههاي اخلاقي در زمينه مشاوره به سال 1961 ميلادي بر ميگردد. يعني زماني كه انجمن مشاوره امريكا (ACA) اصول اخلاقي را در سال 1961 براي اولين بار منتشر كرد و تا به امروز پنج بار آن را مورد تجديد نظر قرار داده و آخرين نسخه آن مربوط به سال 2005 ميلادي است. انجمن روان شناسي امريكا (APA) اولين اصول اخلاقي را در سال 1953 ارائه كرد. اصلاحات بعدي در سالهاي 1959، 1981، 1992، 2002 صورت گرفت. كار اصلاح اصول و استانداردهاي حرفهاي و اخلاقي، بسيار پرهزينه است و كميتههاي اخلاقي معمولاً به محض اين كه آخرين نسخه نوشته شد، شروع به تاليف اطلاعاتي براي اصلاح بعدي ميكنند (1992، 2002، APA، و ولفل، 2002).
اصول اخلاقي غالباً يك سري مقررات مربوط به حيطهي فعاليت مشاوره و روان درماني را در جامعه مشخص ميكند. بنابراين، يك مشاور داراي پروانه كار، نه تنها در مقابل موسسهاي كه در آن انجام وظيفه ميكند و انجمني كه عضو آن است، مسئول ميباشد بلكه در مقابل هيات تخصصي كه به وي مجوز فعاليت داده است نيز پاسخگوست. به عبارت ديگر، انجام عمل غير اخلاقي منجر به نقض قوانين دولتي ميشود. بياطلاعي از اين اصول نميتواند بهانهاي براي رفتار مشكل آفرين اعضاء باشد.
در سال 1983 رست چارچوب سودمندي را براي درك مفاهيم رفتار اخلاقي به وجود آورد، ابتدا وي عمل اخلاقي را بدين گونه تعريف ميكند كه عمل اخلاقي انجام هر رفتاري است كه منجر به رفاه ديگران ميگردد. براي مثال، اگر شخصي، شاهد دزدي باشد كه در صدد شكستن قفل در خانهي همسايه است، زماني كه عمل دزد را ميبيند عكسالعمل شاهد ميتواند رفتار اخلاقي باشد، زيرا آن عمل، رفاه همسايه را متاثر ميسازد. اگر شخص ناظر، خود را در عملي درگير كند كه همسايه از آن سودي ببرد مثل زنگ زدن به پليس يا دادن زدن از پنجره به منظور فرار دزد، پس دست به عمل اخلاقي زده است.
نيازي نيست كه به دليل اخلاقيات، رفاه خودمان را براي ديگران به خطر بيندازيم. تنها به اين دليل است كه ما افرادي را كه سلامت خودشان را به خاطر ديگران به خطر مياندزاند، قهرمان ميناميم. اين قهرمانان وراي وظيفه اخلاقيشان عمل كردهاند تا از رفاه ديگران مراقبت كنند.
1. اولين جزء يا مولفه رفتار اخلاقي حساسيت اخلاقي ناميده ميشود. يعني فرايند تشخيص موقعيت، زماني كه شخص بخواهد براي رفاه ديگران كاري انجام دهد. در چنين موقعيتي ممكن است شخصي تلاش اين دزد را براي شكستن قفل در همسايه ببيند و در مورد مهارت اين دزد بينديشد يا اين كه فكر كند كه بهتر بود دزد از يك ديلم براي شكستن قفل استفاده ميكرد. در چنين موقعيتي شخص ديگري ممكن است روش دزد را مورد تحسين يا انتقاد قرار دهد در حالي كه آهسته و بيصدا او را ميپايد. يا ممكن است به اين دليل كه دزد، خانه همسايه را براي دزدي انتخاب كرده است، براي همسايه متاسف باشد و براي خودش خوشحال باشد كه دزد خانه او را براي دزدي انتخاب نكرده است. چنين عكسالعملي فرضيه عدم مسئوليت در دخالت نكردن در حق همسايه را و تنها، نگراني براي رفاه خودش را ايجاد ميكند. رست ميگويد اگر چنين پاسخهايي اتفاق بيفتد، شخص نياز به حساسيت اخلاقي دارد، زيرا او در تشخيص مسئوليت اخلاقي براي كمك كردن به همسايه ناتوان بوده است. به عبارت ديگر، اين شخص به مفهوم اخلاقي آنچه اتفاق ميافتد حساس نيست، مانند برخي از افرادي كه در مورد پرداخت ماليات درآمدشان تقلب مي كنند و به عنوان يك عمل عادي كه هيچ جنبه اخلاقي ندارد آن را تكرار ميكنند. از نظر رست آنها هم داردي ضعف حساسيت اخلاقي هستند.
عدم توضيح محدوديتهاي رازداري توسط مشاور، رفاه مراجع را به مخاطره انداخته است. بنابراين، عقيده مشاور مبني بر اين كه توضيح دادن محدوديتهاي رازداري به مراجع صرفاً باعت مقررات خشك ميشود، عدم حساسيت اخلاقي او را نشان ميدهد و به رفتار غير اخلاقي نيز منتج ميگردد.
2. دومين مولفه رفتار اخلاقي، استدلال اخلاقي است. استدلال اخلاقي زماني است كه از بين چند گزينه، يك موقعيت كه مناسبترين است، انتخاب ميشود. در يك نگاه اجمالي اين جزء، همانند فرايندي منطقي و منظم به نظر ميرسد. اما نوعاً سريعاً و بدون سنجش اتفاق ميافتد. تحقيقاتي كه توسط كهلبرگ (1984) و گيليگان (1982) صورت گرفته است اين واقعيت را نشان ميدهد كه همه افراد در مورد مسائل اخلاقي، همانند يكديگر استدلال نميكنند. تحقيقات انجام گرفته در زمينه الگوهاي رشد اخلاقي برخي مبتني بر بلوغ زيستي و برخي مبتني بر تجارت اجتماعي افراد است.
اين كه چگونه افراد عملي را اخلاقي تشخيص ميدهند با توجه به سطر رشد اخلاقي، سن، فرهنگ و تجربه زندگي آنها متفاوت است. برخي از تحقيقات بيان ميكنند مشاوراني كه در سطح بالاتر از رشد اخلاقي هستند، هنگام تصميمگيري اخلاقي بيشتر استانداردهاي حرفهاي را رعايت ميكنند. اما مطالعات ديگر، اين يافتهها را تكذيب ميكند (ولفل و ليپسيتز، 1984).
در اين مقطع از زمان ممكن است ارزشهاي ديگري جايگزين ارزشهاي اخلاقي شوند. خودخواهي يكي از ارزشهاست. مشاور ممكن است تشخيص دهد كه اگر ناكار آمدي همكارش بيشتر شود او ممكن است كار مشاوره را ترك كند و در نهايت مراجعان بيشتر و يا درآمد بيشتري عايد خودش شود. بنابراين، مشكل مشاور را گزارش نميكند. يا از اين كه مبادا با همكارش درگير شود، از رفتار غير اخلاقي همكارش چشم پوشي ميكند. به طور خلاصه، در اين مرحله، قدرت ارزشگذاري اخلاق مشاور در مقابل ديگر ارزشها سنجيده ميشود. اگر ارزشهاي اخلاقي پيروز شوند، مشاور تصميم ميگيرد كه مسئولانه عمل كند.
4. انجام عمل اخلاقي يعني تثبيت عمل اخلاقي، آخرين جزء يا مولفه فرآيند مدل اخلاقي رست است. شخص واقعاً بايد عمل اخلاقي را انجام دهد. انجام دادن چنين كاري نوعاً به ويژگيهايي مثل انسجام شخصيت و شجاعت اخلاقي نياز دارد. افرادي كه در اين خصوصات ضعيف هستند ممكن است قبل از اين كه عمل اخلاقي را انجام دهند و يا زماني كه با مقاومتي مواجه ميشوند، تصميم خود را عوض كنند و يا عقب نشيني نمايند.
در مورد اخير، مشاور ممكن است درباره مصرف الكل به همكار خود تذكر دهد، اما با يك پاسخ خشم آلود از طرف همكارش يا تهديد جهت ايجاد دردسر براي خود مواجه شود. بنابراين، از تصميم خود منصرف ميشود. اگر عمل اخلاقي انجام نشود، نميتوان گفت كه عمل اخلاقي اتفاق افتاده است. گاهي تكرار و اصرار در مورد اجراي برنامه اخلاقي ناخوشايند، براي شخص گران تمام ميشود. اين است كه انسجام شخصيت فرد زيرسوال قرار ميگيرد. انجام عمل اخلاقي و توجه به هدف يعني رفاه مراجعان، عليرغم فشارهاي گوناگون، غالباً كار دشواري است. بنابراين، در برخي موارد منابع ديگري نيز براي تصميمگيريهاي اخلاقي، وجود دارد كه براي مثال ميتوان به نظام نامههاي اخلاقي كه توسط انجمنهاي حرفهاي تهيه ميشود، اشاره نمود.
دو راهي اخلاقي:
عبارت است از موقعيتي كه در آن بايد از بين احكام اخلاقي متضاد و متناقض يكي از انتخاب كرد. نظام نامههاي اخلاقي هميشه راه حل چنين دوراهيهايي را ارائه نميدهند و يا نميتوانند ارائه دهند. اصول اخلاقي چارچوبي را براي حل دو راهيها و جهت دهي به تفكر اخلاقي آينده ارائه ميدهد.
پنج اصل اخلاقي خودمختاري، نيكوكاري، عدالت، عدم آسيب رساني و وفاداري اساس بحث اخلاقي در روان شناسي و مشاوره است كه توسط كيچنر (1984) و بر پايه تحقيقات بيوچمپ و چيلدرس (1994) پيشنهاد گرديد تا در هنگام اتخاذ تصميمگيريهاي اخلاقي و در هنگام مواجهه با بحران از آنها استفاده شود.
فصل دوم
ارزشها
ارزش و عقايد شخصي در مشاوره داراي اهميت زيادي است و ميتواند بر تصميمگيري اخلاقي تأثير بگذارد و در واقع موضوعات اخلاقي در هر حرفهاي رابطه مستقيمي با ارزشها دارد.
ارزشها: يكسري اولويتها هستند كه منجر به عمل ميشوند: مثال به موقع به مهماني رفتن يا نرفتن در فرهنگهاي متفاوت و اين اولويتها از كودكي ميآموزيم- مشاهدات والدين محيط
دررابطه با مراجعان بايد توجه كنيم ارزشهاي مراجعه را درك و شناسايي كنيم و به آن احترام بگذاريم و اصلاً به اين معني نيست كه اگر مراجعهاي با فرهنگ متفاوت به ما رجوع كرد حتماً از ارزشهاي ما پيروي كند در حالكيه ارزشها ما واقعاً از طريق خانوادههايمان منتقل شده است. دليلي بر درستي آن نيست.
در برخورد ما مراجعه ترغيب با متقاعد كردن مراجعان براي اتخاذ اقدام مناسب نيست بلكه كمك به مراجعان براي ارزيابي رفتارشان است و چگونگي كنار آمدن با مشكلات و يافتن راهحلها براساس سيستم ارزش خود است.
نكته مهم: مشاوران به مراجعان كمك ميكنند كه تصميم بگيرند آيا واقعاً با ارزشها خود زندگي ميكنند يا صرفاً ارزشهاي والديني يا جامعه را بدون ارزشيابي ميپذيرند؟ متخصصان لازم است نسبت به احتمال تحت تاثير قرار دادن يك مراجع هوشيار باشند چرا كه ممكن است جايگزين والد ديگري شدهاند.
بيان ارزشهاي مشاور غير قابل انكار است اما مشاوره فرايندي است كه طي آن مراجعان ترغيب ميشوند تا صادقانه ارزشها را ارزيابي كنند و سپس براي خود تصميم بگيرند با چه روشهايي اين ارزشها و رفتارها را اصلاح كنند و اگر نه ارزشها از طريق بحث و منطق تغيير پيدا نميكند.
* ارزشهاي زماني تغيير ميياد كه تشخيص دهند براي ما كارايي ندارند يا در جامعه يا در موفقيت ؟ كه خودمان را مييابيم كارآمد نيستند يكي از وظايف مشاور همين است تا مراجع ارزش تاثير را كه كارايي ندارند حفظ و بقيه كه باعث زحمت او ميشود كنار بگذارد.
*كني: مشاوران مانند افراد ديگر داراي يك نظام ارزشي ميباشند و نمي توانند خود را چيزي غير از آنچه هستند نشان دهند. و چه بخواهند و چه نخواهند اگاهانه يا نااگاهانه ارزشهاي خود را به مراجعه ادامه ميدهند و ما موضوع اخلاقي ايت اسن كه مشاوران بنا به ارزشهايمان را به ما مراجع تحميل كنيم و اصل خود مختاري و استقلال مراع در همه روشهاي مشاورهاي و ضوابط اخلاقي قابل احترام است. و بلكه حتي ميتواند مراجع را به مشاوران ديگري ارجاع داد.
حق رضایت آگاهانه
لازمه اخلاقی و قانونی و جز جدانشدنی فرایند درمانی است
رضایت آگاهانه حق درمانجویان را برای آگاه شدن از درمانشان و گرفتن تصمیمات مستقل در رابطه با آن شامل شود ارایه اطلاعات به درمانجویان به همکاری آنها در برنامه مشاوره کمک میکند با آگاه کردن درمانجویان از حقوق و مسولیتشان هم آنها را قدرتمند میکنید و هم رابطه قابل اعتمادی را با آنها بوجود میآوریم.
برخی جنبههای این فرایند عبارتند از:
هدفهای کلی مشاوره- مسولیتهای مشاور در مقابل درمانگر- مسولیت درمانجو- محدودیتها و موارد استثنا محرمانه بودن- پارامترهای قانونی و اخلاقی- حق ویزیت- طول تقریبی درمان.
مشکل برآورده کردن رضایت آگاهانه برقرار کردن تعادل بین دادن اطلاعات خیلی زیاد یا خیلی کم به درمانجویان است برقرار کردن تعادل به شهود و مهارت درمانگران احتیاج دارد.
رضایت آگاهانه در مشاوره میتواند بصورت مکتوب – شفاهی یا ترکیبی از این دو باشد و اگر بصورت شفاهی بود با ماهیت و میزان آن در پرونده درمانجو ثبت گردد ولی روش مکتوب بهتر است زیرا درمانجو را وادار به تفکر کرده و در جلسه بعد سوالاتی را مطرح خواهد نمود.
فصل سوم
رازداري
رازداري هم موضوعي است قانوني و هم يك موضوع اخلاقي است و از استقلال و خودمختاري مراجع حمايت ميكند ولي رازداري هرگز مطلق نيست ولي به جز مواردي كه قانون اجازه ميدهد يا ضرورت شغلي ايجاب كند هرگز فاش نخواهد شود.
مطالبي گاه در مشاوره توسط مراجع بيان ميشود كه گاهي حتي به دوستان هم گفته نميشود از يك طرف شخص نياز به حمايت و كمك دارد و از طرف ديگر بتوانند مورد قضاوت واقع شوند.
نوعي ديگر از رازداري وجود دارد كه شما شامل كلمات نميشود و به آن محرمانگي تماس ميگويند يعني از مشاوران انتظار ميرود كه:
- محيط مناسبي براي مراجعين تهيه شود تا كلمات مراجع به گوش كسي نرسد.
- يادداشتهاي مراجع در جاي امني نگهداري شود.
- حضور مراجع در مركز مشاوره تا حد ممكن محرمانه باشد.
- حضور مراجع نبايد در جايي شلوغ باشد و يا با كسي ديگر در انتظار بنشينند.
نكته مهم: محرمانگي حتي بعد از مرگ مراجع ادامه دارد يعني مرگ يك مراجع مشاور را از تعهدش نسبت به او در فاش ساختن رازش باز ميدارد.
نكته مهم: مشاوردر هنگام مشاوره بايد مراجع را از محدوديتهاي رازداري آگاه كند.
محدوديتهاي رازداري
1. درخواست مراجع براي افشاي اطلاعات – طبق ضوابط اخلاقي ACA حتي محرمانه بودن ميتواند توسط مراجع يا نماينده قانوني او لغو شود
2. دستور دادگاه براي دريافت اطلاعات محرمانه
3. شكايت و دادخواهي مراجعه عليه مشاوران
4. دادخواهي مراجع بر عليه كسي كه براي او مزاحمت ايجاد كرده است.
5. محدوديتهاي مقرراتي كشوري (اختصاص به قوانين هر كشوري دارد) مثلاً در امريكا قانون برخورد بازداري از آزار كودكان ويا سوء استفاده از كودكان بايد گزارش شود (ولفل2002)
6. مشاوره با مراجعان مبتلا به بيماريهاي مسري يا واگيردار (ايذر)
در كشف راز به سه دليل در اين مرحله جايز شمرده ميشود (انجمن روان شناس امريكا 2002)
الف- درمانگر از وجود شخص ثالث آگاه است و دليل محكمي دارد كه در معرض مبتلا به خطر است
ب- درمانگر يك اعتقاد منطقي دارد مبني بر اين كه شخص ثالث هيچ دليلي براي شك به اين كه در معرض خطر است ندارد.
ج- از بيماري درخواست شده تا به شخص ثالث اطلاع بدهد و او با اين درخوا ست مخالفت كرده است
7. مراجعان خطرناك و وظيفه هشدار و حفاظت از آنها: مانند كودكان كه بايد به والدين تذكر داده شود
و ما به طور كامل رازداري بايد تا هر اندازه امكان دارد حمايت شود – نقص عجولانه رازداري براساس هيجانواحساسشكوهسازاست.
نظام نامههاي اخلاقي APA-ACA به مشاوران و روان شناسان اجازه ميدهد تا هنگامي كه نياز به راهنمايي در خصوص يك مراجعه را احساس ميكنند اطلاعات محرمانه را به منظور مشورت با ديگر متخصصان در ميان بگذارند.
رازداري و ارتباط آنها با خانواده مشاوران
از نظر حرفهاي از مشاور انتظار ميرود تا راز مراجعان راحتي از شريك زندگي خود پنهان كند.
موارد زیر شرایطی هستند که باید توسط مشاور گزارش شوند:
Ø وقتی درمانگر قربانی زیر 16 سال و زنای با محارم – تجاوز جنسی- بهره کشی کودک- شده باشد.
Ø وقتی درمانجو احتیاج به بستری شدن داشته باشد
Ø وقتی اطلاعات در رابطه با دعوای حقوقی باشد
Ø وقتی درمانجو درخواست کند سوابق او به خود انها یا شخص ثالث داده شود
اداره کردن روابط چند گانه در کاربست مشاوره
روابط جنسی یا غیر جنسی زمانی روی میدهد که مشاوران بطور همزمان یا بصورت متوالی دو یا چند نقش را با یک درمانجو بر عهده بگیرند این ممکن است برعهده گرفتن بیش از یک نقش حرفه ای یا ترکیب کردن نقشهای حرفه ای و غیر حرفه ای را شامل شود اصطلاح روابط چند گانه بیش از اصطلاح روابط دو گانه مورد استفاده قرار میگیرد که علت آن پیچیدگیهای موجود در این روابط است انجمن مشاوره امریکا 2005 از اصطلاح روابط غیر حرفهای استفاده میکند.
گرچه روابط چند گانه مخاطرات ذاتی بهمراه دارند اما اشتباه است نتیجه گرفته شود که همیشه این روابط غیر اخلاقی هستند و لزوماً بصدمه و بهره کشی منجر میشود. برخی از این روابط اگر اندیشمندانه و با صداقت برقرار شده باشد میتوانند برای درمانجویان مفید باشند(زور2007)
اختلاف نظر زیادی وجود ندارد
اتفاق نظر بسیاری از نویسندگان این است که روابط چند گانه در برخی موقعیتها اجتنابناپذير است و ممنوعیت کلی پاسخ واقع بینانهای نیست
روشهایی برای به حداقل رساندن مخاطرات روابط چند گانه
برای اینکه تعیین کنیم آیا به رابطه چند گانه ببردازیم یا خیر؟ مهم است که در نظر بگیریم آیا منافع بالقوه چنین رابطه ای بر صدمه بالقوه میچربد یا خیر؟
در ابتدای رابطه درمانی مرزهای سالم را تعیین کنیم
رضایت آگاهانه از همان ابتدا و طول فرایند درمان ضروری است
درمانجویان را در بحثهای جاری و در فرایند تصمیمگیری شرکت دهیم و بحثهای خود را مستند کنیم و با درمانجویان خود در مورد انتظاری که از آنها داریم و اینکه آنها از شما چه انتظاری دارند صحبت کنیم.
با متخصصان همکار بعنوان راهی برای حفظ کردن بیطرفی مشورت کرده و مشکلات پیشبینی نشده را مشخص کنیم بدانید که مجبور نیستید که تنها تصمیم بگیرید.
در صورتیکه روابط چند گانه بصورت بالقوه مشکلساز باشد و چنانچه خطر صدمهزدن بالا باشد همیشه عاقلانه است که تحت سرپرستی کار کنید
ماهیت این سرپرستی و هرگونه اقدامی را که انجام میدهید سوابق خود مستند کنید
نظارت برخود در طول این فرایند اهمیت دارد از خود ببرسید نیازهای چه کسی قرار است برآورده شوند و انگیزههای خود را برای درگیر شدن در رابطه دو گانه یا چند گانه بررسی کنید
از آنجا كه اثر بخشي مشاوره در گرو توانايي مشاور در فراهم ساختن تعهد و بيطرفي نسبت به مراجع و همچنين توانايي مراجع در اعتماد به مشاور است پس خطر عمدهاي در رابطه دو گانه به وجود ميآيد. تعهد و بي طرفي مشاور نسبت به مراجع و اعتماد مراجع نسبت به مشاور به ميزان زيادي به خطر ميافتد كيچنر (1986) به اين مشكل به عنوان تعارض در نقشهاي اجتماعي و ناهماهنگي نقشها از نظر حرفهاي اشاره ميكند. نقشها متفاوت در بردارنده انتظارات متفاوت از فرد است.
مسایل چند فرهنگی و دیدگاه اخلاقی
نظریههای رایج باید در این زمینه گسترش یابند زیرا که تعدادی از نظریههای سنتی فرضهایی را در مورد بهداشت روانی- رشد مطلوب انسان ... تدوین نمودهاند که ربط چندانی به برخی از درمانجویان ندارد و لذا برای اینکه نظریههای سنتی بر جامعه چند فرهنگی ربط پیدا کند باید بر رابطه متقابل فرد و محیط تاکید نمود. یعنی زمانی افراد بهتر شناخته میشوند که عوامل محیطی و فرهنگی برجستهتر شوند و درمانگران باید روشهای درمانی ابداع نمایند که با دامنه ارزشها و و رفتارهای جامعه کثرتگرا همخوانی داشته باشد در واقع باید روشهای درمانی در زمینه های فرهنگی مختلف متعادل گردند و لذا درمانگران با کفایت میفهمند درمانجویان آنها چه نیازی دارند؟ و از قرار دادن آنها در قالب از بیش تعریف شده پرهیز میکنند
نکته مهم اینکه: انکارکردن متغیرهای فرهنگی و یا تاکید بیش از حد بر تفاوتهای فرهنگی میتواند باعث شود تا مشاوران خودانگیختگی خویش را از دست بدهند و حضور مفیدی برای درمانجو نداشته باشند
مشاوران هنگام کار با درمانجویانی که فرضهای متفاوتی دارند باید آنها را درک نموده و باید نسبت به امکان تحمیل کردن دیدگاه خوشان هوشیار باشند و در برابر قضاوت ارزشی برای انها مقاومت کنند.
نکته مهم دیگر اینکه: در صورتیکه مشاوران سعی کنند شرایط اجتماعی حاکم بر محیط درمانجو و یا بی عدالتی را تغییر دهند با شکست روبرو میشوند و فقط میتوانند به درمانجویان کمک کنند هنگام برخورد با موانع و چالشها آگاهی خود از
گزینه ها ی خویش بالا ببرند.
مسایل اخلاقی در فرایند ارزیابی
ارزیابی: عبارت است از سنجیدن عوامل مربوط در زندگی درمانجو برای مشخص کردن موضوعاتی جهت بررسی بیشتر در فرایندمشاوره
تشخیص: که گاهی بخشی از فرایند ارزیابی است از مشخص کردن اختلال روانی خاص بر اساس نشانه ها تشکیل میشود ارزیابی و تشخیص را میتوان به صورت تامین کردن جهت برای فرایند درمان در نظر گرفت کتاب کلاسیک برای راهنمایی متخصصان در ارزیابیهای تشخیصی ویراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی/ تجدید نظر در متن انجمن روان بزشکی امریکاست (DSM-IV-IR) گرچه متخصصان تشخیص را مهم فرض میکنند اما سایرین انرا غیر ضروری و مضر یا تبعیض آمیز علیه اقلیتهاي های قومی و زنان میدانند.
مثلاً امکان دارد که برخی رفتارها و سبکهای شخصیت صرفاً بعلت مشخصه فرهنگ حاکم نيستند روانرنجور یا منحرف نامیده شوند مشکلات اخلاقی زمانی ایجاد میشود که تشخیص صرفاً برای مقاصد بیمه انجام شود که اغلب ایجاب میکند طبقه تشخیصی اختیاری برای درمانجو اختیار شود با این حال متخصصان از لحاظ قانونی و اخلاقی تعهد دارند که درمانجویان را از نظر مشکلات تشخیصی مورد
بررسی قراردهند.
اعم از: اسکیزوفرنی- اختلال دو قطبی- انواع خودکشی افسرده گرا ....
جنبه های اخلاقی کاربست شواهد بنیادی
این گرایش بدرمان خاص است که حمایت تجربی شده است
در واقع بهترین پژوهش موجود با مهارت بالینی در زمینه ویژگی ها فرهنگ – و ترجیحات بیمار (گروه کار APA در مورد کاربست شواهد بنیاد 2006)
سه رکن اساسی این کاربست عبارتند از:
جستجو بهترین شواهد موجود- اتکا بر مهارت بالینی- ودر نظر گرفتن ویژگی ها فرهنگ و ترجیحات درمانجویان هدف اصلی در این کاربست این است که روان درمانان را ملزم دارد تا کاربست خود را بر فنونی استوار کنند که تایید سودمندی آنها شواهد تجربی داشته باشد (نوراس-هوگان و کوچر 2008)
در بسیاری از محیطهای درمان متخصصان برای استفاده از مداخلههایی که کوتاه شده و استاندارد شده باشند تحت فشار قرار دارند در اینگونه محیطها درمانها با اتکا بر راهنمای درمان که مشخص میکند در هر جلسه درمان چه کاری باید انجام شودو چند جلسه لازم خواهد بود عملیاتی شدهاند (ادواردز و همکاران2004) همچنین خاطرنشان میسازند که ارزیابی و درمان روان شناختی کاری است که نفع مالی و شهرت بدنبال دارد و شرکتهای بیمه سلامتی بدنبال مشخص کردن دقیق درمان برای تشخیص خاص به تعیین حداقل مقدار درمان که بتوان انتظار موثر واقع شدن را از آن داشت علاقه دارند و این مسله اخلاقی را بیش میکشد که آیا نیاز شرکت بیمه به اندوختن پول برنیازهای درمانجویان مقدم است یا خیر؟
اندازهگیری تغییر انسان دشوار است و همه درمانجویانی که برای درمان مراجعه میکنند به اختلال روانی که بوضوح تعریف شده باشد مبتلا نیستند شماری از درمانجویان نگرانیهای وجودی دارند که با هیچ طبقه تشخیصی متناسب نیست کاربست شواهد بنیاد ممکن است برای متخصصان بهداشت روانی که با افراد مبتلا به اختلالهای خاص هیجانی شناختی و رفتاری کار میکنند چیزی برای عرضه داشته باشند اما متخصصان بالینی که با افرادی کار میکنند که میخواهند معنی و احساس خرسندی بیشتری در زندگی خود داشته باشند چیز چندانی ندارد ارایه دهد.
فصل چهارم
صلاحيت مشاور
هر چند آموزش و تجربه ميتواند راهنماي مفيدي براي تعيين صلاحيت حرفهاي مشاور باشد علاوه بر مدارك تحصيلي قابل قبول، نياز به پروانه اشتغال دارد و براي بروز كردن صلاحيت خود بايد به طور مداوم در برنامههاي جديد آموزشي شركت كند.
رافل(2002) صلاحيت حرفهاي مشاور را داشتن سه مولفه اساسي دانش- مهارت و پشتكار ميداند.
فصل پنجم
آموزش مشاور
حرفه مشاوره، عميقاً در علوم و رشتههايي نظير راهنمايي شغلي، روانشناسي، سنجش و اندازهگيري، بهداشت رواني و نهضت اصلاحات اجتماعي ريشه دارد. اين حرفه جهت پاسخگويي به نيازها و تقاضاهاي ايجاد شده در جامعه شهري و صنعتي شكل گرفته است.
پاسخگويي به نيازها و تقاضاهاي ايجاد شده در جامعه شهري و نصعتي شكل گرفته است. امروزه فعاليتهاي گوناگون حرفه مشاوره با آنچه كه 50 سال پيش انجام ميگرفته، تفاوت بسياري پيدا كرده است. نوع خدمات ارائه شده به فراخور تغييرات اجتماعي بسيار متنوع گشته و تغييرات اساسي در روشهاي آموزشي مشاوره نيز به تبع آن متحول شده است (هوليس، 1997)
امروزه، برنامههاي آموزشي مشاوران فقط محدود به تحصيلات دانشگاهي و اخذ مدرك تحصيلي نميشود، بلكه آموزشهايي در جهت كسب تجربه عملي و به روز در آوردن معلومات نيز در اختيار آنان قرار ميگيرد. در ادامه به برخي از اين برنامهها اشاره شده است.
مثلاً در گرايش مشاورة مدرسه، دانشجويان به طور متوسط 53 ساعت واحد درسي و 53 ساعت كارآموزي دارند. در گرايش مشاورة اجتماعي، 49 ساعت واحد درسي و 56 ساعت كارآموزي براي فارغ التحصيلان نياز است. و در گرايش مشاورة ازدواج و خانواده، گذراندن 60 واحد درسي و 56 ساعت كارآموزي براي فارغ التحصيلان ضروري ميباشد (هوليس، 2000)
برنامه آموزش مشاور در سطح دكتري
به طور كلي براي فارغ التحصيلان در دوره دكتري، تمامي دانشجويان موظف به گذراندن 96 ساعت واحد درسي مي باشند.
آموزش مداوم مشاوران
آموزش مشاوران با تكميل دورههاي تحصيلي يا دريافت مدارك علمي پايان نميپذيرد. مشاوران براي دريافت پروانه كار بايد به مدت 1 تا 4 سال پس از فارغ التحصيلي از دورة فوق ليسانس يا دكتري، تجربه كاري كسب نمايند. مشاوران بايد به طور متوسط حداقل 1000 تا 4000 ساعت تجربه عملي پس از فراغت از تحصيل را داشته باشند. در برخي كشورها از جمله ايالات متحدة امريكا، مشاوران بايد هر پنج سال،براي تمديد پروانه كار خود، تعداد ساعات مشخصي را آموزش عملي دريافت كنند.
برنامههاي آماده سازي فارغ التحصيلان با توجه به مسائل روز
1. مسئله چند فرهنگي و حساسيت نسبت به فرهنگها: در دنياي امروز، مسئله چند فرهنگي بسيار مهم است. مشاوران با مراجعان گوناگون، با فرهنگها و ارزشهاي متنوع روبهرو هستند. بنابراين ناظران و استادان بايد مشاوران را از موضوع چند فرهنگي بودن و حساسيت نسبت به فرهنگها آگاه سازند.
2. كار در مراكز كلينيكي و مراقبتي: با توجه به پيدايش مراكز مراقبتي و كلينيكهاي مختلف روان پزشكي، آموزش مشاوران بايد به گونهاي باشد كه مشاوران تجربه كار در اين مراكز را بياموزند.
3. پاسخگويي: با رشد سازمانها و مراكز مراقبتي و بهداشتي، مشاوران بايد به نوع خدماتي كه ارائه ميدهند پاسخگو باشند.
4. فنآوري: با توجه به رشد فنآوري در جهان، برنامههاي آموزش مشاور نيز متأثر از اين فنآوري بوده است. از جمله اين كه با استفاده از سيستم ديداري – شنيداري، ميتوان بسيار از موضوعات آموزشي را به نقاط دور دست انتقال داد يا اين كه ميتوان از طريق سيستم ارتباطي اينترنت به بسياري از برنامههاي آموزشي در مراكز يا كشورهاي مختلف دسترسي پيدا كرد.
فصل ششم
نظارت مشاورهاي
تعريف نظارت
نظارت: يك فرايند رشد شخصي و حرفهاي است كه در آن ناظر، مشاور را به چالش واميدارد. بر ميانگيزاند و تشويق ميكند كه به سطوح بالاتري از شايستگي و صلاحيت دست يابد.
نقشهاي ناظر
هر حرفهاي، شامل متخصصان ماهري است كه ميتواند همكاران كمتر آزموده و كارآموزان را هدايت كنند. متخصصان ماهر، كارآموزان را توسط ارتقاي دانش، انتقال يادگيري از محيطهاي آموزشي به محيطهاي واقعي كه حرفه در آن جا، تجربه ميشود هدايت ميكنند.
ويژگيهاي ناظر
- يك متخصص متعهد و جدي باشد كه مشاوره و نظارت را به عنوان يك شغل دائمي انتخاب ميكند.
- فعال و پر انرژي و داراي اهداف عالي باشد و در امر نظارت، خودخواهانه عمل نكند و نسبت به توسعه و تداومخدماتياورانهمتعهدگردد.
- داراي ويژگي همدلي، احترام، عينيت و عمل گرايي باشد. وي همچنين، بايد خصوصياتي نظير، اصالت، مواجهه و فوريت را داشته باشد.
- نگران رشد و رفاه فرد نظارت شونده (كارآموز) باشد و نيز رفاه و سلامت مراجع را در نظر بگيرد.
- صداقت، جرأت و شجاعت، شوخ طبعي، توانايي برقراري رابطه، مسئول بودن و نيز توانايي و استعداد لازم براي انعطاف پذيري، بردباري و گشودگي نسبت به سبك هاي يادگيري گوناگون را داشته باشد.
اهداف نظارت مشاورهاي
الف- تسهيل رشد شخصي و حرفهاي مشاور
ب- ارتقاء و افزايش شايستگي و صلاحيت مشاور
ج- ارتقاء پاسخگويي
فعاليتهاي ناظر مشاور
در اين موقعيت مشاور بر كار مشاوران كم تجربه يا كارآموزان، با استفاده از برخي از فعاليتهاي زير نظارت ميكند:
1- حمايت 2- مشورت 3- مشاوره 4- آموزش و تعليم 5- ارزشيابي
الگوهاي رايج نظارت مشاورهاي
الگوي افتراقي: الگوي افتراقي برنارد (1997) ابزاري بسيار مؤثر براي كمك به ناظران جهت برنامهريزي در جلسات نظارت ميباشد. در اين الگو، ناظر هم نقش معلم و هم نقش مشاور را ايفا ميكند. در الگوهاي افتراقي سه موضوع اساسي مورد تأكيد قرار ميگيرد:
1. مهارتهاي مداخلهاي يا عملكردي (يعني كاري كه مشاور در يك جلسه مشاورهاي انجام ميدهد).
2. مهارتهاي مفهومي يا شناختي (يعني اين كه مشاور درباره مراجع و فرآيند مشاوره چگونه فكر ميكند)
3. شخصيت، كه بر واكنش هاي احساسي مشاور نسبت به مراجع و خودآگاهي مشاور تاكيد دارد.
الگوي رشدي: الگوهاي رشدي نشان دهنده اصول كليدي درباره ماهيت نظارت مشاورهاي هستند. از جمله اين اصول ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
1. هنگامي كه مشاوران نظريهها و مهارتهاي مشاوره را ميآموزند و دانش خود را در مورد مراجعان به كار ميگيرند، مراحل رشد حرفهاي خود را به تدريج طي ميكنند. آنچه اين مراحل را مشخص ميكند، تغييرات رشدي هستند، مانند تغيير از تفكر سياه و سفيد صرف به سوي تفكر جامع و يكپارچه نگر درباره مراجعان و مشاوره، همدلي بيشتر با مراجع، احترام به ديدگاهها، سبك زندگي مراجع و پذيرش تغييرات در او، همچنين، آگاهي بيشتر از واكنشهاي شخصي خود مشاور نسبت به مراجع و ارزش اين واكنشها براي فرآيند مشاوره.
2. از نقطه نظر تاريخي مشاوران در زندگي حرفهاي خود پيشرفت ميكنند، با اين فرض كه آماده و به دنبال تجربههاي يادگيري به ويژه در زمينه نظارت هستند. اما نكته مهمي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه اغلب مشاوران ماهر وقتي كه برنامههاي مهارتي خود را به پايان ميرسانند، احتمالاً در مراحل مياني پيشرفت هستند. هنگامي كه برنامههاي تحصيلات تكميلي را با موفقيت سپري كردند اولين موقعيتهاي حرفهاي خود را به دست ميآورند و ديگر نياز به برنامههاي نظارتي را احساس نميكنند.
3. ميزان پيشرفت مشاوران در مراحل مختلف و نيز مراحل عالي بيشتر تحت تأثير ويژگيهاي شخصي خود مشاوران است. به ويژه سطوح كلي پيشرفت آنها يعني رشد مفهوم سازي و رشد خود بيشتر مربوط به ويژگيهاي شخصي آنها است.
4. مراحل و سطوح پيشرفت مشاوران با ميزان تجربه آنها هم پايه و هم سنگ نيست. استفاده از ميزان تجربه به عنوان درجهاي از پيشرفت در تحقيق و كار نظارت يك اشتباه مسلم است. عليرغم بحثهاي گستردهاي كه در نظريههاي رشدي در ارائه الگوهاي رشدي صورت گرفته است، شواهد تجربي نشان ميدهد كه دو مورد مذكور، هم پايه نيستند.
5. مداخلات نظارتي گوناگون بايد با سطوح گوناگون رشدي همسو باشند. يعني اين كه از مداخلات كلي به سوي مداخلات اختصاصيتر، مستقيمتر، آموزشيتر و حمايتيتر حركت كنند تا به رويكردهاي مواجههاي و مشاورهاي نزديكتر شوند
6. وظيفه ناظران ارائه نظارتي است كه رشد و پيشرفت را در نظارت شوندگان تشويق نمايند. برخي مواقع، اين مرحله به عنوان مرحله يك گام و نيم قلمداد ميشود كه نظارت شوندگان را به چالش وا ميدارد ولي آنها را از پا در نميآورد. بنابراين، ناظران لزوماً نه تنها بايد سطوح مهارت مشاوران را ارزيابي كنند بلكه بايد قابليتهاي كلي پيشرفت آنها را نيز مورد ارزيابي قرار دهند و سپس اين اطلاعات را در رويكردهاي نظارتي خود با نظارت شوندگان به كار گيرند (بوردرز وبراون، 2005)
الگوهاي مبتني بر نظريه مشاوره:
گروه سوم الگوهاي نظارتي، الگوهاي مبتني بر نظريه مشاوره هستند. از نقطه نظر تاريخي، اين الگوها واقعاً جزء الگوهاي نظارتي نبوده، بلكه بيشتر توصيفي از اصول و مهارتهاي نظريهاي بودند كه بايد در نظارت و غالباً از طريق به كارگيري نظريههاي مشاوره براي نظارت شوندگان،آموزش داده ميشدند
فصل هفتم
صلاحيت اخلاقي مشاور و روان درمانگر
ارتباط حرفهاي مشاور و رواندرمانگر ميتواند يكي از سه نوع ارتباط افقي، ارتباط عمودي و ارتباط با بستگان مستقيم باشد. ارتباط افقي نوعي از ارتباط حرفهاي است كه به درخواست مستقيم مراجع ايجاد ميشود، ارتباط درخواستي عمودي ارتباط حرفهاي با مراجعي است كه به درخواست فرد يا سازماني غير از خود مراجع ايجاد ميگردد و ارتباط با بستگان مستقيم، ارتباط حرفهاي با اقوام است كه شامل همسر، پدر و مادر تني، پدر و مادر ناتني، قيم و سرپرست، ساير منسوبان تا سطح اقوام درجه دو و كساني كه به طور طولاني با مشاور و درمانگر هم خانه بودهاند.
مشاور و درمانگر كه رابطه افقي با مراجع دارد در صورتي كه خطر تضاد با منافع مراجع وجود داشته باشد، هيچ گونه درخواست عمودي در مورد همان مراجع را نميتواند بپذيرد.
برقراري ارتباط درماني با بستگان مستقيم ممكن است وضوح و عينيت رابطه درماني را از بين ببرد در چنين مواردي نه درمانگر و نه مراجع به راحتي نميتوانند نقشهاي خانوادگي و تخصصي را از هم تفكيك كنند.
انگيزههاي درمانگري:
اولا: مشاوران و روان درمانگران با انگيزههاي مختلف وارد حرفه درمانگري ميشوند. اين انگيزهها برخاسته از تجربههاي مطلوب و نامطلوب گذشته آنهاست. اين انگيزهها دامنه وسيعي دارد.
1. جبران
2. نقايص
3. جابهجايي
4. كنترل مطلق
5. شفايي نيابي
6. زندگي نيابي
هر يك از اين انگيزهها ميتواند اثر بخشي مشاوره را كاهش دهد، مشاوره را از رشد باز دارد و زمينه استرسپذيري او را افزايش دهد. زيرا اين انگيزههايي كه بيشتر جنبه آسيب شناختي شخصيتي دارد درمانگر و مشاور را وا ميدارد تا نيازهايش را از مراجعان خود پنهان كند و استرس ناشي از آن را كنترل نمايد در حالي كه امكان كنترل استرس ناشي از اين نياز توسط مشاور و آن هم در برابر مراجعان به طور جدي محدود است (وارما، 1997).
ثانياً: بررسي بر روي عملكرد مشاوران موفق نشان داده است كه بخشي از موفقيت اين مشاوران وابسته به شخصيت آنهاست.
برخي از ويژگيهاي شخصيتي مشاوران موفق را اين گونه مطرح كردهاند:
1. افرادي مثبت و خوش بين هستند؛
2. قادر به ايجاد روابط اجتماعي مطلوب هستند؛
3. تركيب كاملي از تخصص و هنراند
4. داراي استقلال درونياند؛
5. وابستگي نسبي به اين حوزه دارند.
نوابي نژاد 1373 ويژگيهاي شخصيتي براي مشاور را اعتقاد به ارزشهاي انساني، خودشناسي، تعهدات حرفهاي و جهان شناسي بيان داشته است. راجرز، اين ويژگي ها را توانايي در ايجاد همدلي، توجه مثبت غير مشروط و همخواني و خلوص نام برده است.
نكات مهم حرفهاي:
مشاور و روانشناس مستقيماً به جلب و جذب براي تشخيص و درمان انفرادي مبادرت نميكند. درج فهرستهاي افراد در كتابچه راهنما بايد منحصر و محدود به نام و نام خانوادگي، بالاترين درجه تحصيلي مربوط به آنها، وضع گواهينامه، نشاني و شماره تلفن باشد. فهرستها ممكن است شامل زمينههاي عمده كاري در چند كلمه باشند. از قبيل: روانشناس كودك يا مشاور خانواده
درج شواهدي از رضايت و خوشنودي مراجعان در بروشورها قابل قبول نيست. در تنظيم نرخهاي خدمات تخصصي، روانشناس بايد به دقت توانايي مراجع را در تحمل بار مالي و دستمزد اشخاص متخصص ديگري كه به كار مشابه و قابل قياس اشتغال دارندمدنظرقراردهد.
روانشناس بايد بخشي از خدمات خود را بدون دستمزد يا با وجوه كم به افراد نيازمند يا اموري خاص اختصاص دهد. مشاور و روانشناس در امر ارجاع مراجعان براي دريافت خدمات تخصصي هيچ نوع حق كميسيون يا پورسانت و يا شكل ديگري از مزد و پاداش، دريافت و يا پرداخت نميكند.
v در مشاوره و روان درماني خانواده موضوع رازداري پيچيدگيهايي پيدا ميكند. اگر شما با زوج و خانواده كار ميكنيد رازداري معناي خاصي به خود ميگيرد.
v رازداري در مشاوره گروهي تا حدودي متفاوت است. در مشاوره و روان درماني گروهي رازداري علاوه بر مسائل مطرح شده در اين بخش ابعاد ديگري نيز دارد. اين حق داوطلبهاي گروه است كه قبل از متعهد شدن براي شركت در گروه درباره آن اطلاعات كافي به دست آورند.
فصل هشتم
موضوعهاي اخلاقي در فرآيند مشاوره و روان درماني
راهنماي اخلاقي در به كارگيري آزمون
جايگاه اجراي آزمونهاي روانشناختي در فرايند مشاوره و روان درماني موضوعي بحث برانگيز است. مدلهايي كه به كاوش عيني در مشاوره تأكيد ميكنند اجراي آزمونهاي روانشناختي براي دريافت اطلاعاتي راجع به مراجعان يا كمك به آنان در بدست آوردن اطلاعاتي براي تصميمگيري واقعي را لازم ميدانند. رويكردهاي شخص محوري و اكزيستانسيال انجام آزمون براي تشخيص را به عنوان شكل بيروني شناخت كه كمترين تأثير را در مشاورههاي مؤثر دارد، تلقي ميكنند. با اين حال در مواقع لزوم انجام دادن آزمون را پيشنهاد ميكنند.
دامنة وسيعي از آزمونهاي روانشناختي ميتواند براي اهداف مشاوره و رواندرماني مورد استفاده قرار گيرد. آزمونهايي همچون علايق، نگرشها، استعداد، پيشرفت، ارزشها و ويژگيهاي شخصيتي، همچنين انجام دادن آزمون ميتواند كاري فرعي در مشاوره باشد و اطلاعات ارزشمندي را راجع به قابليتهاي مراجع براي تصميمگيري فراهم سازد.
بعضي از راهنماييهايي كه از نظر اخلاقي در انجام دادن تست اهميت دارد عبارت است از:
1. مراجعان بايد در فرايند انتخاب آزمون دخالت داده شوند. آنها بايد تصميم بگيرند كه چه گروهي از آزمونها را لازم دارند. درمانگر بايد اطلاعات لازم را براي تصميمگيري مراجع در اختيار او قرار دهد.
2. دلايل مراجع براي درخواست آزمون و تجربههاي گذشته او در انجام دادن آزمونهاي روانشناختي بررسي شود.
3. مراجع بايد آگاه شود كه آزمونها فقط ابزار هستند و پاسخگوي مشكلات نميباشند. آزمونها صرفاً به جمعآوري اطلاعات براي تصميمگيريهاي خاص كمك ميكنند.
4. مشاوران و درمانگران بايد اهداف آزمون و محدوديتهاي آن را براي مراجع روشن كنند.
5. نتايج آزمون بايد به صورت مفهومي به مراجع ارائه شود نه به صورت نمرههاي خام.
6. مشاور و درمانگر بايد در تفسير آزمون، فردي بيطرف باشد، از قضاوت پرهيز كند و به مراجع فرصت دهد تا مفاهيم و نتايجي كه به دست آمده است مورد تجزيه و تحليل قرار دهد.
7. ضروري است كه در انجام دادن آزمون و تفسير آن عوام فرهنگي، قومي، اجتماعي و اقتصادي مراجع كه ميتواند بر نتايج آزمون تأثير بگذارد مورد ملاحظه قرار گيرد (انجمن مشاوره امريكا، 1995).
8. مشاور بايد اطلاعات لازم را قبل و بعد از اجراي آزمون براي آزمودني فراهم كند، به طوري كه نتايج آزمون با ساير عوامل مرتبط با آزمودني در نظر گرفته شود. در انجام اين كار مشاور و درمانگر بايد به تاثيرات سياسي،اجتماعي و عوامل نژادي و فرهنگي بر نتايج آزمون آگاه باشد.
9. در انتخاب آزمون براي يك مراجع خاص درمانگر بايد به دقت اعتبار و روايي آزمون را در نظر بگيرد.
10. هنگام اظهارنظر براي مراجع يا ساير افراد دربارة آزمونها، مشاور و درمانگر بايد اطلاعات دقيق ارائه دهد و از اظهارنظرهاي كذب و تصورهاي قالبي خودداري كند. بنابراين از عبارتهاي نامفهوم از قبيل بهرة هوشي يا درجههاي هوش يا اصطلاحات بكار گرفته شده براي بيان عناوين مقياسها، خودداري نمايد.
11. هر يك از آزمونها صلاحيتهاي خاصي را براي اجرا و تفسير ميطلبند. بنابراين مشاور يا درمانگر بايد حدود شايستگي و صلاحيت خود را بداند و فقط آزمونهايي را انجام دهد كه صلاحيت آن را دارد.
12. آزمونها بايد در همان شرايطي اجرا شود كه استانداردهاي آن ايجاب ميكند، در غير اين صورت نتايج آزمون بياعتبار خواهد بود. اجراي آزمون بدون نظارت آزمونگر و يا نظارت ناقص او نظير آزمون بدون نظارت آزمونگر و يا نظارت ناقص او نظير آزمون از طريق پست و نشريه غير اخلاقي محسوب ميشود.
13. با توجه به اينكه هر گونه آموزش قبلي يا انتشار موارد آزمون ميتواند نتايج آن را بياعتبار كند، حفاظت از امينت آزمون يكي از تعهدهاي اخلاقي مشاوران و روان درمانگران است. شرايطي كه مطلوبترين نتايج آزمون را ايجاب ميكند بايد به آزمودني شناسانده شود.
14. مشاوران و روان درمانگران وقتي درصدد ارزيابي و تفسير عملكرد گروههاي اقليت و يا ساير اشخاصي هستند كه آزمون براي آنها هنجارهايي نشده است، بايد اقدامهاي احتياطي را انجام دهند.
15. راحتي آزمودني و شناخت دقيق او قبل از آزمون ملاك اخلاقي و معيار مهمي براي نتايج به دست آمده از آزمون است. مشاور و درمانگر بايد آگاه باشد كه هر گونه ارائه اطلاعات ناشي از آزمون بايد در حضور مشاور يا درمانگر و در جلسه مشاوره انجام شود و در تفسير نتايج آزمون بايد سليقه و ويژگيهاي آزمودني در نظر گرفته شود.
فصل نهم
مسائل اخلاقي و قانوني
ضوابط يا رهنمودهاي اخلاقي با رهنمودهاي قانوني، متفاوت است. رهنمودهاي اخلاقي توسط سازمانهاي حرفهاي و انجمنهاي علمي تدوين ميشود و در واقع ضوابط پيشنهاد شدهاي از رفتار هستند كه معمولاً بهترين عملكرد را براي متخصصان بيان ميكنند. رهنمودهاي قانوني توسط جامعه و دولت اعمال ميگردد.
مسائل قانوني:
مشاور، علاوه بر آشنايي با مسائل اخلاقي بايد با مسائل قانوني مرتبط با حرفه خويش نيز آشنايي داشته باشد تا در صورت مشاهده نقض مسائل قانوني در حرفه يا سياستهاي سازماني كه در آن مشغول به كار است، تصميمهاي مناسبي را اتخاذ نمايد. برخي از موراد قانوني كه در حرفهي مشاوره يا سياستهاي سازماني مطرح ميگردد به شرح زير است:
1. هنگامي كه حقوق شهروندي، به دليل جنسيت، سن يا تبعيت نژادي و مذهبي نقض گردد.
2. هنگامي كه مراجع به دنبال دريافت حقوق بيكاري است.
3. هنگامي كه مراجع براي خود و ديگران خطر دارد.
4. هنگامي كه يك ارجاع دادرسي را از دادگاه دريافت كردند.
5. هنگامي كه احتمال ميدهيد مراجع شما مورد سوء استفاده جنسي، جسماني و عاطفي قرار گرفته است.
7. هنگامي كه شاهد طرحريزي مراجع خود براي اقدام به جرم ميباشيد.
8. هنگامي كه به عنوان يك كارشناس، قصد ارائه نظر كارشناسي را در مورد مراجعي داريد.
9. هنگامي كه در جريان يك دادخواهي اشتباه قرار گرفتهايد و امكان آسيب ديدن مراجع شما وجود دارد.
10. هنگامي كه نقض رازداري انجام شده است.
11. هنگامي كه در تشخيص يا درمان اشتباه شده است
تعیین کردن مرزهای شخصی و حرفه ای
یکی از جنبه های مهم حفظ کردن مرزهای حرفهای مناسب تشخیص دادن قطع کردن مرز است
قطع کردن مرز انحراف از کاری است عموماً پذیرفته شده است که میتواند بصورت بالقوه بنفع درمانجو تمام شود
برای مثال:
شرکت کردن در مراسم ازدواج درمانجو ممکن است گسترش دادن مرز باشد اما میتواند برای درمانجو مفید باشد در مقابل تخلف از مرز نقصی جدی است که بدرمانجو آسیب میرساند و بنابراین غیر اخلاقی است تخلف از مرز نوعی قطع کردن مرز است که متخصص بالینی را از نقش حرفهاي خارج میکند و عموماً بهرهکشی را شامل میشود و بصدمه دیدن درمانجو میانجامد (گاتیل و برودسکی2008 ) مرزهای انعطافپذیر وقتی بصورت اخلاقی رعایت شده باشند میتوانند در مشاوره مفید باشند برخی از قطع کردن مرزها مسایل اخلاقی ایجاد نمیکنند و میتوانند رابطه مشاوره را بهتر کند قطع کردن مرزهای دیگر ممکن است به تیرگی نقشهای حرفهای منجر شده و مشکلآفرین شوند.
فصل دهم
اهميت مقايسه نظامنامههاي اخلاق حرفهاي در كشورهاي مختلف
نظامنامههاي اخلاقي تحت نظارت و حمايت انجمنهاي علمي تهيه ميشوند. اين نظامنامهها رفتار اخلاقي اعضاء را توصيف ميكنند و اغلب شامل مقرراتي هستند كه بر اعمال مشاوران نظارت دارند. براي اين كه حرفهاي بتواند به صورت تخصصي و علمي باقي بماند، متخصصان آن حرفه بايد اصول و استانداردهاي براي عملكرد حرفهاي خود داشته باشند تا هم متخصصان و هم استفاده كنندگان از حرفه بتوانند به صورت مناسبي عمل كنند.
نظامنامه اخلاقي حرفة مشاوره ميتواند ابزاري براي پيشرفت و بهبود كار اعضاي آن حرفه باشد و همان گونه كه آشنايي با محتواي نظام نامه حرفهاي براي متخصصان ضروري است، آگاهي از محدوديتهاي آن نيز حائز اهميت است تا صاحبنظران و ساير متخصصان حرفهاي از طريق آن بتوانند اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهند. از آنجا كه مشاوره، حرفهاي تخصصي و ياورانه است، ضروري است جهت رشد و حمايت از اين حرفه و حفظ حقوق مراجعان، اقداماتي همانند ساير حرفههاي تخصصي براي آن انجام پذيرد. اولين گام در تحقق اين هدف، آشنايي با رهنمودها و نظام نامههاي اخلاق حرفهاي است كه در ديگر كشورها از آن استفاده ميشود.
مشاور اخلاقی شدن
اگاهی از اصول اخلاقی حرفه خودتان و پیروی کردن از آنها بخشی از مشاور اخلاقی شدن است اما این اصول بری شما تصمیم نمیگیرد وقتی مشغول کار مشاوره میشوید میبینید که تعبیر کردن رهنمودهای اخلاقی سازمان حرفهای خودتان و اجرایی کردن آنها در موقعیتهای خاص به حساسیتهای اخلاقی نیاز دارد حتی متخصصان بالینی مسئول در مورد اینکه چگونه اصول اخلاقی تعیین شده را در موقعیتهای خاص اجراء کنند تفاوت دارند شما در کار حرفهای خود با سؤالهایی مواجه خواهید شد.
که همیشه جوابهای واضحی ندارند شما مجبور خواهید شد مسئولیت تصمیمگیری درباره اینکه چگونه عمل کنید به نفع درمانجویان تمام شود به عهده بگیرید در طول زندگی حرفهای خود نیاز خواهید داشت مسایل اخلاقی مطرح شده در این فصل را دوباره بررسی کنید
جمع خلق است و به معناي صفت نفساني كه در نفس شكل ميگيرد و در برخوردهاي اجتماعي در موقعيتهاي مختلف به صورت رفتار عكسالعملهاي مختلف بروز ميكند. انسان در موقعيتهاي متفاوت بدون تأمل رفتار و واكنشهاي نشان ميدهد كه ناشي از خلق و خوي اوست كه بدليل تربيت اخلاقي در محيطهاي خانوادگي و اجتماعي به ويژه در اوايل كودكي است كه از طريق تقليد- شرطي سازي ... شكل گرفته است
نكته: اگر اين اخلاق با ارزشهاي والاي انساني و اخلاقي مطابقت داشته باشد فضيلت و اگر مخالفت باشد رذيلت ناميده ميشود
تعاريف متفاوت اخلاق
*اخلاق هم خواستگاه ديني دارد و هم متاثر از عرف، فرهنگ، تاريخ و ساير پديدههاي اجتماعي ميباشد.
*تعريف كلي: فرد اخلاقي كسي است كه از من و خودپرستي خود بيرون آمده است و گفتار، رفتار، غرايز حيواني و تمايلات نفساني خود را با نيروي خود اندازهگيري مينمايد و آنها را در حدود مصلحت اعمال ميكند.
ضرورت پرورش اخلاق
فرد متخصص بدون اخلاق فاقد شرافت بوده و منشا خيانت به جامعه است راه ورود به دلها اخلاق نيك است.
پيامبر(ص) در فتح مكه: همه مشركان و زجر دهندگان خود را بخشيد.
حضرت علي (ع): اصلاح بين 2 نفر از يك سال نماز و روزه هم بهتر است (70 سال عبادت را ميكنيم (اما يك ساعت تفكر نميكنيم)
خلاق حرفهاي
هيچ نهاد و حرفهاي نيست كه قادر باشد فارغ از اخلاق كه مرزهاي سلوك و رفتار بهنجار را معين ميكند به حيات مشروع خود ادامه دهد.
همه ما درباره مسايل اخلاقي با ديگران بحث كردهايم. وجود مناقشاتي كه در زمينه درست يا غلط بودن اخلاقي يا غير اخلاقي بودن رفتار بسيار رايج است. از محيطهاي علمي و دانشگاهي يا فروشگاهها، مكانهاي عمومي قطارها، و هر جايي كه قابل تصور است همواره اين گونه بحثهاي اخلاقي وجود دارد و مردم معمولاً علاقه دارند تا در مورد مسائلي كه بر زندگي تاثير گذارند صحبت كنند.
گر چه دانستن استانداردهاي اخلاقي حرفهاي مهم است اما اين دانش به تنهايي كافي نيست زير استانداردها در جاهاي مختلف متفاوتند بنابراين بايد از دستورالعملها و ضوابط محلي كه در آن مشغول بكاريم بايد اگاه شويم بنابراين بهترين شيوه عمل خود اكتشافي حرفهاي و شخصي است بايد بر پايه قضاوت واقع بينانه و اگاهانه بنا شده باشد.
براي اين منظور بايد:
1. به طور دائم با همكاران مشورت كنيم.
2. دانش و مهارتهاي خود را روزآمد كنيم.
3. خودمان را دائم در عرض آزمايش شخصي قرار دهيم.
يك كد اخلاقي يك رفتار اخلاقي را ضمانت نميكند. * كدهاي اخلاقي كارهاي اساسي را كه بايد دربارهشان بحت كرد را تعريف ميكنند ولي نميتوانند به ما بگويند كه چگونه اين كارها را انجام بدهيم زيرا هر مراجع وضعيت منحصر به فردي دارد.
فصل اول
اهميت و ضرورت اخلاق حرفهاي
چرا مفهوم اخلاق در مشاوره و روان شناسي داراي اهميت است؟ يقيناً مشاور و درمانگري كه با افراد گوناگون سروكار دارد، بايد داراي وجدان اخلاقي، صفات خوب و پسنديده و صداقت باشد. زيرا ويژگيهاي خوب، خلوص و و جدان اخلاقي براي مشاور و درمانگر يك فضيلت و مزيت محسوب ميگردد.
علم اخلاق در واقع با يك سري از سوالات گوناگون در مورد اين كه چه چيز خوب است، درست است، فضيلت و حسن است و يا ارزش و اهميت دارد، روبهرو است (اسلوت، 1995، تجلتويت، 1999). از گذشتههاي دور، اخلاق، ذهن تمامي فلاسفه و روشنفكران را به خود مشغول داشته است، و هر كدام به نوعي اين سوالات را مطرح كردهاند كه چه نوع از زندگي، بهترين زندگي براي افراد بشر است، يا يك فرد با افراد همنوع خود چگونه بايد تعامل داشته باشد؟ سوالات فوق، از سوالات اوليه علم اخلاق ناشي ميشود كه هنوز هم به طور كامل به آنها جوابي داده نشده است (اسلوت، 1995)
ارسطو در بررسيهاي خود به اين نتيجه دست يافته بود كه اخلاقيات راهگشاي بسياري از مسائل زندگي است. وي قانون خود را "حد متوسط طلايي" ناميد. ارسطو تصميمگيري اخلاقي را حد متوسط دو پيوستار افراط و تفريط تعريف كرد. براي مثال، وي بر اين عقيده بود كه اعتماد راسخ، فضيلتي است بين ظن و گمان و ايمان احمقانه (مك گاير، 1996).
مفهوم اخلاق حرفهاي از علم اخلاق اتخاد شده است. اخلاق حرفهاي عبارت است از مجموعه قوانين اخلاق حرفهاي كه در وهله اول از ماهيت حرفه يا شغل به دست آمده است (كيچنر، 1984، 1986).
مهمترين وظيفه متخصصان بهداشت رواني بالا بردن سطح سلامت مراجعان است. نظام نامههاي اخلاقي جهت انسجام اين روند و حمايت از متخصصان به وجود آمدهاند. اين قوانين به عنوان راهنما و راهگشاي چالشهاي اخلاقي و حرفهاي هستند كه ممكن است مشاوران و درمانگران در طول زندگي حرفهاي خود دائماً با آنها مواجه شوند. مشاوران و درمانگران در صورت برخورد با دوراهيهاي اخلاقي، براي دريافت راهنمايي ميتوانند به اين نظام نامهها مراجعه كنند (مالي و ريلي، 1999).
تاريخچه شكلگيري اخلاق حرفهاي و كميتههاي اخلاقي در زمينه مشاوره به سال 1961 ميلادي بر ميگردد. يعني زماني كه انجمن مشاوره امريكا (ACA) اصول اخلاقي را در سال 1961 براي اولين بار منتشر كرد و تا به امروز پنج بار آن را مورد تجديد نظر قرار داده و آخرين نسخه آن مربوط به سال 2005 ميلادي است. انجمن روان شناسي امريكا (APA) اولين اصول اخلاقي را در سال 1953 ارائه كرد. اصلاحات بعدي در سالهاي 1959، 1981، 1992، 2002 صورت گرفت. كار اصلاح اصول و استانداردهاي حرفهاي و اخلاقي، بسيار پرهزينه است و كميتههاي اخلاقي معمولاً به محض اين كه آخرين نسخه نوشته شد، شروع به تاليف اطلاعاتي براي اصلاح بعدي ميكنند (1992، 2002، APA، و ولفل، 2002).
اصول اخلاقي غالباً يك سري مقررات مربوط به حيطهي فعاليت مشاوره و روان درماني را در جامعه مشخص ميكند. بنابراين، يك مشاور داراي پروانه كار، نه تنها در مقابل موسسهاي كه در آن انجام وظيفه ميكند و انجمني كه عضو آن است، مسئول ميباشد بلكه در مقابل هيات تخصصي كه به وي مجوز فعاليت داده است نيز پاسخگوست. به عبارت ديگر، انجام عمل غير اخلاقي منجر به نقض قوانين دولتي ميشود. بياطلاعي از اين اصول نميتواند بهانهاي براي رفتار مشكل آفرين اعضاء باشد.
در سال 1983 رست چارچوب سودمندي را براي درك مفاهيم رفتار اخلاقي به وجود آورد، ابتدا وي عمل اخلاقي را بدين گونه تعريف ميكند كه عمل اخلاقي انجام هر رفتاري است كه منجر به رفاه ديگران ميگردد. براي مثال، اگر شخصي، شاهد دزدي باشد كه در صدد شكستن قفل در خانهي همسايه است، زماني كه عمل دزد را ميبيند عكسالعمل شاهد ميتواند رفتار اخلاقي باشد، زيرا آن عمل، رفاه همسايه را متاثر ميسازد. اگر شخص ناظر، خود را در عملي درگير كند كه همسايه از آن سودي ببرد مثل زنگ زدن به پليس يا دادن زدن از پنجره به منظور فرار دزد، پس دست به عمل اخلاقي زده است.
نيازي نيست كه به دليل اخلاقيات، رفاه خودمان را براي ديگران به خطر بيندازيم. تنها به اين دليل است كه ما افرادي را كه سلامت خودشان را به خاطر ديگران به خطر مياندزاند، قهرمان ميناميم. اين قهرمانان وراي وظيفه اخلاقيشان عمل كردهاند تا از رفاه ديگران مراقبت كنند.
1. اولين جزء يا مولفه رفتار اخلاقي حساسيت اخلاقي ناميده ميشود. يعني فرايند تشخيص موقعيت، زماني كه شخص بخواهد براي رفاه ديگران كاري انجام دهد. در چنين موقعيتي ممكن است شخصي تلاش اين دزد را براي شكستن قفل در همسايه ببيند و در مورد مهارت اين دزد بينديشد يا اين كه فكر كند كه بهتر بود دزد از يك ديلم براي شكستن قفل استفاده ميكرد. در چنين موقعيتي شخص ديگري ممكن است روش دزد را مورد تحسين يا انتقاد قرار دهد در حالي كه آهسته و بيصدا او را ميپايد. يا ممكن است به اين دليل كه دزد، خانه همسايه را براي دزدي انتخاب كرده است، براي همسايه متاسف باشد و براي خودش خوشحال باشد كه دزد خانه او را براي دزدي انتخاب نكرده است. چنين عكسالعملي فرضيه عدم مسئوليت در دخالت نكردن در حق همسايه را و تنها، نگراني براي رفاه خودش را ايجاد ميكند. رست ميگويد اگر چنين پاسخهايي اتفاق بيفتد، شخص نياز به حساسيت اخلاقي دارد، زيرا او در تشخيص مسئوليت اخلاقي براي كمك كردن به همسايه ناتوان بوده است. به عبارت ديگر، اين شخص به مفهوم اخلاقي آنچه اتفاق ميافتد حساس نيست، مانند برخي از افرادي كه در مورد پرداخت ماليات درآمدشان تقلب مي كنند و به عنوان يك عمل عادي كه هيچ جنبه اخلاقي ندارد آن را تكرار ميكنند. از نظر رست آنها هم داردي ضعف حساسيت اخلاقي هستند.
عدم توضيح محدوديتهاي رازداري توسط مشاور، رفاه مراجع را به مخاطره انداخته است. بنابراين، عقيده مشاور مبني بر اين كه توضيح دادن محدوديتهاي رازداري به مراجع صرفاً باعت مقررات خشك ميشود، عدم حساسيت اخلاقي او را نشان ميدهد و به رفتار غير اخلاقي نيز منتج ميگردد.
2. دومين مولفه رفتار اخلاقي، استدلال اخلاقي است. استدلال اخلاقي زماني است كه از بين چند گزينه، يك موقعيت كه مناسبترين است، انتخاب ميشود. در يك نگاه اجمالي اين جزء، همانند فرايندي منطقي و منظم به نظر ميرسد. اما نوعاً سريعاً و بدون سنجش اتفاق ميافتد. تحقيقاتي كه توسط كهلبرگ (1984) و گيليگان (1982) صورت گرفته است اين واقعيت را نشان ميدهد كه همه افراد در مورد مسائل اخلاقي، همانند يكديگر استدلال نميكنند. تحقيقات انجام گرفته در زمينه الگوهاي رشد اخلاقي برخي مبتني بر بلوغ زيستي و برخي مبتني بر تجارت اجتماعي افراد است.
اين كه چگونه افراد عملي را اخلاقي تشخيص ميدهند با توجه به سطر رشد اخلاقي، سن، فرهنگ و تجربه زندگي آنها متفاوت است. برخي از تحقيقات بيان ميكنند مشاوراني كه در سطح بالاتر از رشد اخلاقي هستند، هنگام تصميمگيري اخلاقي بيشتر استانداردهاي حرفهاي را رعايت ميكنند. اما مطالعات ديگر، اين يافتهها را تكذيب ميكند (ولفل و ليپسيتز، 1984).
در اين مقطع از زمان ممكن است ارزشهاي ديگري جايگزين ارزشهاي اخلاقي شوند. خودخواهي يكي از ارزشهاست. مشاور ممكن است تشخيص دهد كه اگر ناكار آمدي همكارش بيشتر شود او ممكن است كار مشاوره را ترك كند و در نهايت مراجعان بيشتر و يا درآمد بيشتري عايد خودش شود. بنابراين، مشكل مشاور را گزارش نميكند. يا از اين كه مبادا با همكارش درگير شود، از رفتار غير اخلاقي همكارش چشم پوشي ميكند. به طور خلاصه، در اين مرحله، قدرت ارزشگذاري اخلاق مشاور در مقابل ديگر ارزشها سنجيده ميشود. اگر ارزشهاي اخلاقي پيروز شوند، مشاور تصميم ميگيرد كه مسئولانه عمل كند.
4. انجام عمل اخلاقي يعني تثبيت عمل اخلاقي، آخرين جزء يا مولفه فرآيند مدل اخلاقي رست است. شخص واقعاً بايد عمل اخلاقي را انجام دهد. انجام دادن چنين كاري نوعاً به ويژگيهايي مثل انسجام شخصيت و شجاعت اخلاقي نياز دارد. افرادي كه در اين خصوصات ضعيف هستند ممكن است قبل از اين كه عمل اخلاقي را انجام دهند و يا زماني كه با مقاومتي مواجه ميشوند، تصميم خود را عوض كنند و يا عقب نشيني نمايند.
در مورد اخير، مشاور ممكن است درباره مصرف الكل به همكار خود تذكر دهد، اما با يك پاسخ خشم آلود از طرف همكارش يا تهديد جهت ايجاد دردسر براي خود مواجه شود. بنابراين، از تصميم خود منصرف ميشود. اگر عمل اخلاقي انجام نشود، نميتوان گفت كه عمل اخلاقي اتفاق افتاده است. گاهي تكرار و اصرار در مورد اجراي برنامه اخلاقي ناخوشايند، براي شخص گران تمام ميشود. اين است كه انسجام شخصيت فرد زيرسوال قرار ميگيرد. انجام عمل اخلاقي و توجه به هدف يعني رفاه مراجعان، عليرغم فشارهاي گوناگون، غالباً كار دشواري است. بنابراين، در برخي موارد منابع ديگري نيز براي تصميمگيريهاي اخلاقي، وجود دارد كه براي مثال ميتوان به نظام نامههاي اخلاقي كه توسط انجمنهاي حرفهاي تهيه ميشود، اشاره نمود.
دو راهي اخلاقي:
عبارت است از موقعيتي كه در آن بايد از بين احكام اخلاقي متضاد و متناقض يكي از انتخاب كرد. نظام نامههاي اخلاقي هميشه راه حل چنين دوراهيهايي را ارائه نميدهند و يا نميتوانند ارائه دهند. اصول اخلاقي چارچوبي را براي حل دو راهيها و جهت دهي به تفكر اخلاقي آينده ارائه ميدهد.
پنج اصل اخلاقي خودمختاري، نيكوكاري، عدالت، عدم آسيب رساني و وفاداري اساس بحث اخلاقي در روان شناسي و مشاوره است كه توسط كيچنر (1984) و بر پايه تحقيقات بيوچمپ و چيلدرس (1994) پيشنهاد گرديد تا در هنگام اتخاذ تصميمگيريهاي اخلاقي و در هنگام مواجهه با بحران از آنها استفاده شود.
فصل دوم
ارزشها
ارزش و عقايد شخصي در مشاوره داراي اهميت زيادي است و ميتواند بر تصميمگيري اخلاقي تأثير بگذارد و در واقع موضوعات اخلاقي در هر حرفهاي رابطه مستقيمي با ارزشها دارد.
ارزشها: يكسري اولويتها هستند كه منجر به عمل ميشوند: مثال به موقع به مهماني رفتن يا نرفتن در فرهنگهاي متفاوت و اين اولويتها از كودكي ميآموزيم- مشاهدات والدين محيط
دررابطه با مراجعان بايد توجه كنيم ارزشهاي مراجعه را درك و شناسايي كنيم و به آن احترام بگذاريم و اصلاً به اين معني نيست كه اگر مراجعهاي با فرهنگ متفاوت به ما رجوع كرد حتماً از ارزشهاي ما پيروي كند در حالكيه ارزشها ما واقعاً از طريق خانوادههايمان منتقل شده است. دليلي بر درستي آن نيست.
در برخورد ما مراجعه ترغيب با متقاعد كردن مراجعان براي اتخاذ اقدام مناسب نيست بلكه كمك به مراجعان براي ارزيابي رفتارشان است و چگونگي كنار آمدن با مشكلات و يافتن راهحلها براساس سيستم ارزش خود است.
نكته مهم: مشاوران به مراجعان كمك ميكنند كه تصميم بگيرند آيا واقعاً با ارزشها خود زندگي ميكنند يا صرفاً ارزشهاي والديني يا جامعه را بدون ارزشيابي ميپذيرند؟ متخصصان لازم است نسبت به احتمال تحت تاثير قرار دادن يك مراجع هوشيار باشند چرا كه ممكن است جايگزين والد ديگري شدهاند.
بيان ارزشهاي مشاور غير قابل انكار است اما مشاوره فرايندي است كه طي آن مراجعان ترغيب ميشوند تا صادقانه ارزشها را ارزيابي كنند و سپس براي خود تصميم بگيرند با چه روشهايي اين ارزشها و رفتارها را اصلاح كنند و اگر نه ارزشها از طريق بحث و منطق تغيير پيدا نميكند.
* ارزشهاي زماني تغيير ميياد كه تشخيص دهند براي ما كارايي ندارند يا در جامعه يا در موفقيت ؟ كه خودمان را مييابيم كارآمد نيستند يكي از وظايف مشاور همين است تا مراجع ارزش تاثير را كه كارايي ندارند حفظ و بقيه كه باعث زحمت او ميشود كنار بگذارد.
*كني: مشاوران مانند افراد ديگر داراي يك نظام ارزشي ميباشند و نمي توانند خود را چيزي غير از آنچه هستند نشان دهند. و چه بخواهند و چه نخواهند اگاهانه يا نااگاهانه ارزشهاي خود را به مراجعه ادامه ميدهند و ما موضوع اخلاقي ايت اسن كه مشاوران بنا به ارزشهايمان را به ما مراجع تحميل كنيم و اصل خود مختاري و استقلال مراع در همه روشهاي مشاورهاي و ضوابط اخلاقي قابل احترام است. و بلكه حتي ميتواند مراجع را به مشاوران ديگري ارجاع داد.
حق رضایت آگاهانه
لازمه اخلاقی و قانونی و جز جدانشدنی فرایند درمانی است
رضایت آگاهانه حق درمانجویان را برای آگاه شدن از درمانشان و گرفتن تصمیمات مستقل در رابطه با آن شامل شود ارایه اطلاعات به درمانجویان به همکاری آنها در برنامه مشاوره کمک میکند با آگاه کردن درمانجویان از حقوق و مسولیتشان هم آنها را قدرتمند میکنید و هم رابطه قابل اعتمادی را با آنها بوجود میآوریم.
برخی جنبههای این فرایند عبارتند از:
هدفهای کلی مشاوره- مسولیتهای مشاور در مقابل درمانگر- مسولیت درمانجو- محدودیتها و موارد استثنا محرمانه بودن- پارامترهای قانونی و اخلاقی- حق ویزیت- طول تقریبی درمان.
مشکل برآورده کردن رضایت آگاهانه برقرار کردن تعادل بین دادن اطلاعات خیلی زیاد یا خیلی کم به درمانجویان است برقرار کردن تعادل به شهود و مهارت درمانگران احتیاج دارد.
رضایت آگاهانه در مشاوره میتواند بصورت مکتوب – شفاهی یا ترکیبی از این دو باشد و اگر بصورت شفاهی بود با ماهیت و میزان آن در پرونده درمانجو ثبت گردد ولی روش مکتوب بهتر است زیرا درمانجو را وادار به تفکر کرده و در جلسه بعد سوالاتی را مطرح خواهد نمود.
فصل سوم
رازداري
رازداري هم موضوعي است قانوني و هم يك موضوع اخلاقي است و از استقلال و خودمختاري مراجع حمايت ميكند ولي رازداري هرگز مطلق نيست ولي به جز مواردي كه قانون اجازه ميدهد يا ضرورت شغلي ايجاب كند هرگز فاش نخواهد شود.
مطالبي گاه در مشاوره توسط مراجع بيان ميشود كه گاهي حتي به دوستان هم گفته نميشود از يك طرف شخص نياز به حمايت و كمك دارد و از طرف ديگر بتوانند مورد قضاوت واقع شوند.
نوعي ديگر از رازداري وجود دارد كه شما شامل كلمات نميشود و به آن محرمانگي تماس ميگويند يعني از مشاوران انتظار ميرود كه:
- محيط مناسبي براي مراجعين تهيه شود تا كلمات مراجع به گوش كسي نرسد.
- يادداشتهاي مراجع در جاي امني نگهداري شود.
- حضور مراجع در مركز مشاوره تا حد ممكن محرمانه باشد.
- حضور مراجع نبايد در جايي شلوغ باشد و يا با كسي ديگر در انتظار بنشينند.
نكته مهم: محرمانگي حتي بعد از مرگ مراجع ادامه دارد يعني مرگ يك مراجع مشاور را از تعهدش نسبت به او در فاش ساختن رازش باز ميدارد.
نكته مهم: مشاوردر هنگام مشاوره بايد مراجع را از محدوديتهاي رازداري آگاه كند.
محدوديتهاي رازداري
1. درخواست مراجع براي افشاي اطلاعات – طبق ضوابط اخلاقي ACA حتي محرمانه بودن ميتواند توسط مراجع يا نماينده قانوني او لغو شود
2. دستور دادگاه براي دريافت اطلاعات محرمانه
3. شكايت و دادخواهي مراجعه عليه مشاوران
4. دادخواهي مراجع بر عليه كسي كه براي او مزاحمت ايجاد كرده است.
5. محدوديتهاي مقرراتي كشوري (اختصاص به قوانين هر كشوري دارد) مثلاً در امريكا قانون برخورد بازداري از آزار كودكان ويا سوء استفاده از كودكان بايد گزارش شود (ولفل2002)
6. مشاوره با مراجعان مبتلا به بيماريهاي مسري يا واگيردار (ايذر)
در كشف راز به سه دليل در اين مرحله جايز شمرده ميشود (انجمن روان شناس امريكا 2002)
الف- درمانگر از وجود شخص ثالث آگاه است و دليل محكمي دارد كه در معرض مبتلا به خطر است
ب- درمانگر يك اعتقاد منطقي دارد مبني بر اين كه شخص ثالث هيچ دليلي براي شك به اين كه در معرض خطر است ندارد.
ج- از بيماري درخواست شده تا به شخص ثالث اطلاع بدهد و او با اين درخوا ست مخالفت كرده است
7. مراجعان خطرناك و وظيفه هشدار و حفاظت از آنها: مانند كودكان كه بايد به والدين تذكر داده شود
و ما به طور كامل رازداري بايد تا هر اندازه امكان دارد حمايت شود – نقص عجولانه رازداري براساس هيجانواحساسشكوهسازاست.
نظام نامههاي اخلاقي APA-ACA به مشاوران و روان شناسان اجازه ميدهد تا هنگامي كه نياز به راهنمايي در خصوص يك مراجعه را احساس ميكنند اطلاعات محرمانه را به منظور مشورت با ديگر متخصصان در ميان بگذارند.
رازداري و ارتباط آنها با خانواده مشاوران
از نظر حرفهاي از مشاور انتظار ميرود تا راز مراجعان راحتي از شريك زندگي خود پنهان كند.
موارد زیر شرایطی هستند که باید توسط مشاور گزارش شوند:
Ø وقتی درمانگر قربانی زیر 16 سال و زنای با محارم – تجاوز جنسی- بهره کشی کودک- شده باشد.
Ø وقتی درمانجو احتیاج به بستری شدن داشته باشد
Ø وقتی اطلاعات در رابطه با دعوای حقوقی باشد
Ø وقتی درمانجو درخواست کند سوابق او به خود انها یا شخص ثالث داده شود
اداره کردن روابط چند گانه در کاربست مشاوره
روابط جنسی یا غیر جنسی زمانی روی میدهد که مشاوران بطور همزمان یا بصورت متوالی دو یا چند نقش را با یک درمانجو بر عهده بگیرند این ممکن است برعهده گرفتن بیش از یک نقش حرفه ای یا ترکیب کردن نقشهای حرفه ای و غیر حرفه ای را شامل شود اصطلاح روابط چند گانه بیش از اصطلاح روابط دو گانه مورد استفاده قرار میگیرد که علت آن پیچیدگیهای موجود در این روابط است انجمن مشاوره امریکا 2005 از اصطلاح روابط غیر حرفهای استفاده میکند.
گرچه روابط چند گانه مخاطرات ذاتی بهمراه دارند اما اشتباه است نتیجه گرفته شود که همیشه این روابط غیر اخلاقی هستند و لزوماً بصدمه و بهره کشی منجر میشود. برخی از این روابط اگر اندیشمندانه و با صداقت برقرار شده باشد میتوانند برای درمانجویان مفید باشند(زور2007)
اختلاف نظر زیادی وجود ندارد
اتفاق نظر بسیاری از نویسندگان این است که روابط چند گانه در برخی موقعیتها اجتنابناپذير است و ممنوعیت کلی پاسخ واقع بینانهای نیست
روشهایی برای به حداقل رساندن مخاطرات روابط چند گانه
برای اینکه تعیین کنیم آیا به رابطه چند گانه ببردازیم یا خیر؟ مهم است که در نظر بگیریم آیا منافع بالقوه چنین رابطه ای بر صدمه بالقوه میچربد یا خیر؟
در ابتدای رابطه درمانی مرزهای سالم را تعیین کنیم
رضایت آگاهانه از همان ابتدا و طول فرایند درمان ضروری است
درمانجویان را در بحثهای جاری و در فرایند تصمیمگیری شرکت دهیم و بحثهای خود را مستند کنیم و با درمانجویان خود در مورد انتظاری که از آنها داریم و اینکه آنها از شما چه انتظاری دارند صحبت کنیم.
با متخصصان همکار بعنوان راهی برای حفظ کردن بیطرفی مشورت کرده و مشکلات پیشبینی نشده را مشخص کنیم بدانید که مجبور نیستید که تنها تصمیم بگیرید.
در صورتیکه روابط چند گانه بصورت بالقوه مشکلساز باشد و چنانچه خطر صدمهزدن بالا باشد همیشه عاقلانه است که تحت سرپرستی کار کنید
ماهیت این سرپرستی و هرگونه اقدامی را که انجام میدهید سوابق خود مستند کنید
نظارت برخود در طول این فرایند اهمیت دارد از خود ببرسید نیازهای چه کسی قرار است برآورده شوند و انگیزههای خود را برای درگیر شدن در رابطه دو گانه یا چند گانه بررسی کنید
از آنجا كه اثر بخشي مشاوره در گرو توانايي مشاور در فراهم ساختن تعهد و بيطرفي نسبت به مراجع و همچنين توانايي مراجع در اعتماد به مشاور است پس خطر عمدهاي در رابطه دو گانه به وجود ميآيد. تعهد و بي طرفي مشاور نسبت به مراجع و اعتماد مراجع نسبت به مشاور به ميزان زيادي به خطر ميافتد كيچنر (1986) به اين مشكل به عنوان تعارض در نقشهاي اجتماعي و ناهماهنگي نقشها از نظر حرفهاي اشاره ميكند. نقشها متفاوت در بردارنده انتظارات متفاوت از فرد است.
مسایل چند فرهنگی و دیدگاه اخلاقی
نظریههای رایج باید در این زمینه گسترش یابند زیرا که تعدادی از نظریههای سنتی فرضهایی را در مورد بهداشت روانی- رشد مطلوب انسان ... تدوین نمودهاند که ربط چندانی به برخی از درمانجویان ندارد و لذا برای اینکه نظریههای سنتی بر جامعه چند فرهنگی ربط پیدا کند باید بر رابطه متقابل فرد و محیط تاکید نمود. یعنی زمانی افراد بهتر شناخته میشوند که عوامل محیطی و فرهنگی برجستهتر شوند و درمانگران باید روشهای درمانی ابداع نمایند که با دامنه ارزشها و و رفتارهای جامعه کثرتگرا همخوانی داشته باشد در واقع باید روشهای درمانی در زمینه های فرهنگی مختلف متعادل گردند و لذا درمانگران با کفایت میفهمند درمانجویان آنها چه نیازی دارند؟ و از قرار دادن آنها در قالب از بیش تعریف شده پرهیز میکنند
نکته مهم اینکه: انکارکردن متغیرهای فرهنگی و یا تاکید بیش از حد بر تفاوتهای فرهنگی میتواند باعث شود تا مشاوران خودانگیختگی خویش را از دست بدهند و حضور مفیدی برای درمانجو نداشته باشند
مشاوران هنگام کار با درمانجویانی که فرضهای متفاوتی دارند باید آنها را درک نموده و باید نسبت به امکان تحمیل کردن دیدگاه خوشان هوشیار باشند و در برابر قضاوت ارزشی برای انها مقاومت کنند.
نکته مهم دیگر اینکه: در صورتیکه مشاوران سعی کنند شرایط اجتماعی حاکم بر محیط درمانجو و یا بی عدالتی را تغییر دهند با شکست روبرو میشوند و فقط میتوانند به درمانجویان کمک کنند هنگام برخورد با موانع و چالشها آگاهی خود از
گزینه ها ی خویش بالا ببرند.
مسایل اخلاقی در فرایند ارزیابی
ارزیابی: عبارت است از سنجیدن عوامل مربوط در زندگی درمانجو برای مشخص کردن موضوعاتی جهت بررسی بیشتر در فرایندمشاوره
تشخیص: که گاهی بخشی از فرایند ارزیابی است از مشخص کردن اختلال روانی خاص بر اساس نشانه ها تشکیل میشود ارزیابی و تشخیص را میتوان به صورت تامین کردن جهت برای فرایند درمان در نظر گرفت کتاب کلاسیک برای راهنمایی متخصصان در ارزیابیهای تشخیصی ویراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی/ تجدید نظر در متن انجمن روان بزشکی امریکاست (DSM-IV-IR) گرچه متخصصان تشخیص را مهم فرض میکنند اما سایرین انرا غیر ضروری و مضر یا تبعیض آمیز علیه اقلیتهاي های قومی و زنان میدانند.
مثلاً امکان دارد که برخی رفتارها و سبکهای شخصیت صرفاً بعلت مشخصه فرهنگ حاکم نيستند روانرنجور یا منحرف نامیده شوند مشکلات اخلاقی زمانی ایجاد میشود که تشخیص صرفاً برای مقاصد بیمه انجام شود که اغلب ایجاب میکند طبقه تشخیصی اختیاری برای درمانجو اختیار شود با این حال متخصصان از لحاظ قانونی و اخلاقی تعهد دارند که درمانجویان را از نظر مشکلات تشخیصی مورد
بررسی قراردهند.
اعم از: اسکیزوفرنی- اختلال دو قطبی- انواع خودکشی افسرده گرا ....
جنبه های اخلاقی کاربست شواهد بنیادی
این گرایش بدرمان خاص است که حمایت تجربی شده است
در واقع بهترین پژوهش موجود با مهارت بالینی در زمینه ویژگی ها فرهنگ – و ترجیحات بیمار (گروه کار APA در مورد کاربست شواهد بنیاد 2006)
سه رکن اساسی این کاربست عبارتند از:
جستجو بهترین شواهد موجود- اتکا بر مهارت بالینی- ودر نظر گرفتن ویژگی ها فرهنگ و ترجیحات درمانجویان هدف اصلی در این کاربست این است که روان درمانان را ملزم دارد تا کاربست خود را بر فنونی استوار کنند که تایید سودمندی آنها شواهد تجربی داشته باشد (نوراس-هوگان و کوچر 2008)
در بسیاری از محیطهای درمان متخصصان برای استفاده از مداخلههایی که کوتاه شده و استاندارد شده باشند تحت فشار قرار دارند در اینگونه محیطها درمانها با اتکا بر راهنمای درمان که مشخص میکند در هر جلسه درمان چه کاری باید انجام شودو چند جلسه لازم خواهد بود عملیاتی شدهاند (ادواردز و همکاران2004) همچنین خاطرنشان میسازند که ارزیابی و درمان روان شناختی کاری است که نفع مالی و شهرت بدنبال دارد و شرکتهای بیمه سلامتی بدنبال مشخص کردن دقیق درمان برای تشخیص خاص به تعیین حداقل مقدار درمان که بتوان انتظار موثر واقع شدن را از آن داشت علاقه دارند و این مسله اخلاقی را بیش میکشد که آیا نیاز شرکت بیمه به اندوختن پول برنیازهای درمانجویان مقدم است یا خیر؟
اندازهگیری تغییر انسان دشوار است و همه درمانجویانی که برای درمان مراجعه میکنند به اختلال روانی که بوضوح تعریف شده باشد مبتلا نیستند شماری از درمانجویان نگرانیهای وجودی دارند که با هیچ طبقه تشخیصی متناسب نیست کاربست شواهد بنیاد ممکن است برای متخصصان بهداشت روانی که با افراد مبتلا به اختلالهای خاص هیجانی شناختی و رفتاری کار میکنند چیزی برای عرضه داشته باشند اما متخصصان بالینی که با افرادی کار میکنند که میخواهند معنی و احساس خرسندی بیشتری در زندگی خود داشته باشند چیز چندانی ندارد ارایه دهد.
فصل چهارم
صلاحيت مشاور
هر چند آموزش و تجربه ميتواند راهنماي مفيدي براي تعيين صلاحيت حرفهاي مشاور باشد علاوه بر مدارك تحصيلي قابل قبول، نياز به پروانه اشتغال دارد و براي بروز كردن صلاحيت خود بايد به طور مداوم در برنامههاي جديد آموزشي شركت كند.
رافل(2002) صلاحيت حرفهاي مشاور را داشتن سه مولفه اساسي دانش- مهارت و پشتكار ميداند.
فصل پنجم
آموزش مشاور
حرفه مشاوره، عميقاً در علوم و رشتههايي نظير راهنمايي شغلي، روانشناسي، سنجش و اندازهگيري، بهداشت رواني و نهضت اصلاحات اجتماعي ريشه دارد. اين حرفه جهت پاسخگويي به نيازها و تقاضاهاي ايجاد شده در جامعه شهري و صنعتي شكل گرفته است.
پاسخگويي به نيازها و تقاضاهاي ايجاد شده در جامعه شهري و نصعتي شكل گرفته است. امروزه فعاليتهاي گوناگون حرفه مشاوره با آنچه كه 50 سال پيش انجام ميگرفته، تفاوت بسياري پيدا كرده است. نوع خدمات ارائه شده به فراخور تغييرات اجتماعي بسيار متنوع گشته و تغييرات اساسي در روشهاي آموزشي مشاوره نيز به تبع آن متحول شده است (هوليس، 1997)
امروزه، برنامههاي آموزشي مشاوران فقط محدود به تحصيلات دانشگاهي و اخذ مدرك تحصيلي نميشود، بلكه آموزشهايي در جهت كسب تجربه عملي و به روز در آوردن معلومات نيز در اختيار آنان قرار ميگيرد. در ادامه به برخي از اين برنامهها اشاره شده است.
مثلاً در گرايش مشاورة مدرسه، دانشجويان به طور متوسط 53 ساعت واحد درسي و 53 ساعت كارآموزي دارند. در گرايش مشاورة اجتماعي، 49 ساعت واحد درسي و 56 ساعت كارآموزي براي فارغ التحصيلان نياز است. و در گرايش مشاورة ازدواج و خانواده، گذراندن 60 واحد درسي و 56 ساعت كارآموزي براي فارغ التحصيلان ضروري ميباشد (هوليس، 2000)
برنامه آموزش مشاور در سطح دكتري
به طور كلي براي فارغ التحصيلان در دوره دكتري، تمامي دانشجويان موظف به گذراندن 96 ساعت واحد درسي مي باشند.
آموزش مداوم مشاوران
آموزش مشاوران با تكميل دورههاي تحصيلي يا دريافت مدارك علمي پايان نميپذيرد. مشاوران براي دريافت پروانه كار بايد به مدت 1 تا 4 سال پس از فارغ التحصيلي از دورة فوق ليسانس يا دكتري، تجربه كاري كسب نمايند. مشاوران بايد به طور متوسط حداقل 1000 تا 4000 ساعت تجربه عملي پس از فراغت از تحصيل را داشته باشند. در برخي كشورها از جمله ايالات متحدة امريكا، مشاوران بايد هر پنج سال،براي تمديد پروانه كار خود، تعداد ساعات مشخصي را آموزش عملي دريافت كنند.
برنامههاي آماده سازي فارغ التحصيلان با توجه به مسائل روز
1. مسئله چند فرهنگي و حساسيت نسبت به فرهنگها: در دنياي امروز، مسئله چند فرهنگي بسيار مهم است. مشاوران با مراجعان گوناگون، با فرهنگها و ارزشهاي متنوع روبهرو هستند. بنابراين ناظران و استادان بايد مشاوران را از موضوع چند فرهنگي بودن و حساسيت نسبت به فرهنگها آگاه سازند.
2. كار در مراكز كلينيكي و مراقبتي: با توجه به پيدايش مراكز مراقبتي و كلينيكهاي مختلف روان پزشكي، آموزش مشاوران بايد به گونهاي باشد كه مشاوران تجربه كار در اين مراكز را بياموزند.
3. پاسخگويي: با رشد سازمانها و مراكز مراقبتي و بهداشتي، مشاوران بايد به نوع خدماتي كه ارائه ميدهند پاسخگو باشند.
4. فنآوري: با توجه به رشد فنآوري در جهان، برنامههاي آموزش مشاور نيز متأثر از اين فنآوري بوده است. از جمله اين كه با استفاده از سيستم ديداري – شنيداري، ميتوان بسيار از موضوعات آموزشي را به نقاط دور دست انتقال داد يا اين كه ميتوان از طريق سيستم ارتباطي اينترنت به بسياري از برنامههاي آموزشي در مراكز يا كشورهاي مختلف دسترسي پيدا كرد.
فصل ششم
نظارت مشاورهاي
تعريف نظارت
نظارت: يك فرايند رشد شخصي و حرفهاي است كه در آن ناظر، مشاور را به چالش واميدارد. بر ميانگيزاند و تشويق ميكند كه به سطوح بالاتري از شايستگي و صلاحيت دست يابد.
نقشهاي ناظر
هر حرفهاي، شامل متخصصان ماهري است كه ميتواند همكاران كمتر آزموده و كارآموزان را هدايت كنند. متخصصان ماهر، كارآموزان را توسط ارتقاي دانش، انتقال يادگيري از محيطهاي آموزشي به محيطهاي واقعي كه حرفه در آن جا، تجربه ميشود هدايت ميكنند.
ويژگيهاي ناظر
- يك متخصص متعهد و جدي باشد كه مشاوره و نظارت را به عنوان يك شغل دائمي انتخاب ميكند.
- فعال و پر انرژي و داراي اهداف عالي باشد و در امر نظارت، خودخواهانه عمل نكند و نسبت به توسعه و تداومخدماتياورانهمتعهدگردد.
- داراي ويژگي همدلي، احترام، عينيت و عمل گرايي باشد. وي همچنين، بايد خصوصياتي نظير، اصالت، مواجهه و فوريت را داشته باشد.
- نگران رشد و رفاه فرد نظارت شونده (كارآموز) باشد و نيز رفاه و سلامت مراجع را در نظر بگيرد.
- صداقت، جرأت و شجاعت، شوخ طبعي، توانايي برقراري رابطه، مسئول بودن و نيز توانايي و استعداد لازم براي انعطاف پذيري، بردباري و گشودگي نسبت به سبك هاي يادگيري گوناگون را داشته باشد.
اهداف نظارت مشاورهاي
الف- تسهيل رشد شخصي و حرفهاي مشاور
ب- ارتقاء و افزايش شايستگي و صلاحيت مشاور
ج- ارتقاء پاسخگويي
فعاليتهاي ناظر مشاور
در اين موقعيت مشاور بر كار مشاوران كم تجربه يا كارآموزان، با استفاده از برخي از فعاليتهاي زير نظارت ميكند:
1- حمايت 2- مشورت 3- مشاوره 4- آموزش و تعليم 5- ارزشيابي
الگوهاي رايج نظارت مشاورهاي
الگوي افتراقي: الگوي افتراقي برنارد (1997) ابزاري بسيار مؤثر براي كمك به ناظران جهت برنامهريزي در جلسات نظارت ميباشد. در اين الگو، ناظر هم نقش معلم و هم نقش مشاور را ايفا ميكند. در الگوهاي افتراقي سه موضوع اساسي مورد تأكيد قرار ميگيرد:
1. مهارتهاي مداخلهاي يا عملكردي (يعني كاري كه مشاور در يك جلسه مشاورهاي انجام ميدهد).
2. مهارتهاي مفهومي يا شناختي (يعني اين كه مشاور درباره مراجع و فرآيند مشاوره چگونه فكر ميكند)
3. شخصيت، كه بر واكنش هاي احساسي مشاور نسبت به مراجع و خودآگاهي مشاور تاكيد دارد.
الگوي رشدي: الگوهاي رشدي نشان دهنده اصول كليدي درباره ماهيت نظارت مشاورهاي هستند. از جمله اين اصول ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
1. هنگامي كه مشاوران نظريهها و مهارتهاي مشاوره را ميآموزند و دانش خود را در مورد مراجعان به كار ميگيرند، مراحل رشد حرفهاي خود را به تدريج طي ميكنند. آنچه اين مراحل را مشخص ميكند، تغييرات رشدي هستند، مانند تغيير از تفكر سياه و سفيد صرف به سوي تفكر جامع و يكپارچه نگر درباره مراجعان و مشاوره، همدلي بيشتر با مراجع، احترام به ديدگاهها، سبك زندگي مراجع و پذيرش تغييرات در او، همچنين، آگاهي بيشتر از واكنشهاي شخصي خود مشاور نسبت به مراجع و ارزش اين واكنشها براي فرآيند مشاوره.
2. از نقطه نظر تاريخي مشاوران در زندگي حرفهاي خود پيشرفت ميكنند، با اين فرض كه آماده و به دنبال تجربههاي يادگيري به ويژه در زمينه نظارت هستند. اما نكته مهمي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه اغلب مشاوران ماهر وقتي كه برنامههاي مهارتي خود را به پايان ميرسانند، احتمالاً در مراحل مياني پيشرفت هستند. هنگامي كه برنامههاي تحصيلات تكميلي را با موفقيت سپري كردند اولين موقعيتهاي حرفهاي خود را به دست ميآورند و ديگر نياز به برنامههاي نظارتي را احساس نميكنند.
3. ميزان پيشرفت مشاوران در مراحل مختلف و نيز مراحل عالي بيشتر تحت تأثير ويژگيهاي شخصي خود مشاوران است. به ويژه سطوح كلي پيشرفت آنها يعني رشد مفهوم سازي و رشد خود بيشتر مربوط به ويژگيهاي شخصي آنها است.
4. مراحل و سطوح پيشرفت مشاوران با ميزان تجربه آنها هم پايه و هم سنگ نيست. استفاده از ميزان تجربه به عنوان درجهاي از پيشرفت در تحقيق و كار نظارت يك اشتباه مسلم است. عليرغم بحثهاي گستردهاي كه در نظريههاي رشدي در ارائه الگوهاي رشدي صورت گرفته است، شواهد تجربي نشان ميدهد كه دو مورد مذكور، هم پايه نيستند.
5. مداخلات نظارتي گوناگون بايد با سطوح گوناگون رشدي همسو باشند. يعني اين كه از مداخلات كلي به سوي مداخلات اختصاصيتر، مستقيمتر، آموزشيتر و حمايتيتر حركت كنند تا به رويكردهاي مواجههاي و مشاورهاي نزديكتر شوند
6. وظيفه ناظران ارائه نظارتي است كه رشد و پيشرفت را در نظارت شوندگان تشويق نمايند. برخي مواقع، اين مرحله به عنوان مرحله يك گام و نيم قلمداد ميشود كه نظارت شوندگان را به چالش وا ميدارد ولي آنها را از پا در نميآورد. بنابراين، ناظران لزوماً نه تنها بايد سطوح مهارت مشاوران را ارزيابي كنند بلكه بايد قابليتهاي كلي پيشرفت آنها را نيز مورد ارزيابي قرار دهند و سپس اين اطلاعات را در رويكردهاي نظارتي خود با نظارت شوندگان به كار گيرند (بوردرز وبراون، 2005)
الگوهاي مبتني بر نظريه مشاوره:
گروه سوم الگوهاي نظارتي، الگوهاي مبتني بر نظريه مشاوره هستند. از نقطه نظر تاريخي، اين الگوها واقعاً جزء الگوهاي نظارتي نبوده، بلكه بيشتر توصيفي از اصول و مهارتهاي نظريهاي بودند كه بايد در نظارت و غالباً از طريق به كارگيري نظريههاي مشاوره براي نظارت شوندگان،آموزش داده ميشدند
فصل هفتم
صلاحيت اخلاقي مشاور و روان درمانگر
ارتباط حرفهاي مشاور و رواندرمانگر ميتواند يكي از سه نوع ارتباط افقي، ارتباط عمودي و ارتباط با بستگان مستقيم باشد. ارتباط افقي نوعي از ارتباط حرفهاي است كه به درخواست مستقيم مراجع ايجاد ميشود، ارتباط درخواستي عمودي ارتباط حرفهاي با مراجعي است كه به درخواست فرد يا سازماني غير از خود مراجع ايجاد ميگردد و ارتباط با بستگان مستقيم، ارتباط حرفهاي با اقوام است كه شامل همسر، پدر و مادر تني، پدر و مادر ناتني، قيم و سرپرست، ساير منسوبان تا سطح اقوام درجه دو و كساني كه به طور طولاني با مشاور و درمانگر هم خانه بودهاند.
مشاور و درمانگر كه رابطه افقي با مراجع دارد در صورتي كه خطر تضاد با منافع مراجع وجود داشته باشد، هيچ گونه درخواست عمودي در مورد همان مراجع را نميتواند بپذيرد.
برقراري ارتباط درماني با بستگان مستقيم ممكن است وضوح و عينيت رابطه درماني را از بين ببرد در چنين مواردي نه درمانگر و نه مراجع به راحتي نميتوانند نقشهاي خانوادگي و تخصصي را از هم تفكيك كنند.
انگيزههاي درمانگري:
اولا: مشاوران و روان درمانگران با انگيزههاي مختلف وارد حرفه درمانگري ميشوند. اين انگيزهها برخاسته از تجربههاي مطلوب و نامطلوب گذشته آنهاست. اين انگيزهها دامنه وسيعي دارد.
1. جبران
2. نقايص
3. جابهجايي
4. كنترل مطلق
5. شفايي نيابي
6. زندگي نيابي
هر يك از اين انگيزهها ميتواند اثر بخشي مشاوره را كاهش دهد، مشاوره را از رشد باز دارد و زمينه استرسپذيري او را افزايش دهد. زيرا اين انگيزههايي كه بيشتر جنبه آسيب شناختي شخصيتي دارد درمانگر و مشاور را وا ميدارد تا نيازهايش را از مراجعان خود پنهان كند و استرس ناشي از آن را كنترل نمايد در حالي كه امكان كنترل استرس ناشي از اين نياز توسط مشاور و آن هم در برابر مراجعان به طور جدي محدود است (وارما، 1997).
ثانياً: بررسي بر روي عملكرد مشاوران موفق نشان داده است كه بخشي از موفقيت اين مشاوران وابسته به شخصيت آنهاست.
برخي از ويژگيهاي شخصيتي مشاوران موفق را اين گونه مطرح كردهاند:
1. افرادي مثبت و خوش بين هستند؛
2. قادر به ايجاد روابط اجتماعي مطلوب هستند؛
3. تركيب كاملي از تخصص و هنراند
4. داراي استقلال درونياند؛
5. وابستگي نسبي به اين حوزه دارند.
نوابي نژاد 1373 ويژگيهاي شخصيتي براي مشاور را اعتقاد به ارزشهاي انساني، خودشناسي، تعهدات حرفهاي و جهان شناسي بيان داشته است. راجرز، اين ويژگي ها را توانايي در ايجاد همدلي، توجه مثبت غير مشروط و همخواني و خلوص نام برده است.
نكات مهم حرفهاي:
مشاور و روانشناس مستقيماً به جلب و جذب براي تشخيص و درمان انفرادي مبادرت نميكند. درج فهرستهاي افراد در كتابچه راهنما بايد منحصر و محدود به نام و نام خانوادگي، بالاترين درجه تحصيلي مربوط به آنها، وضع گواهينامه، نشاني و شماره تلفن باشد. فهرستها ممكن است شامل زمينههاي عمده كاري در چند كلمه باشند. از قبيل: روانشناس كودك يا مشاور خانواده
درج شواهدي از رضايت و خوشنودي مراجعان در بروشورها قابل قبول نيست. در تنظيم نرخهاي خدمات تخصصي، روانشناس بايد به دقت توانايي مراجع را در تحمل بار مالي و دستمزد اشخاص متخصص ديگري كه به كار مشابه و قابل قياس اشتغال دارندمدنظرقراردهد.
روانشناس بايد بخشي از خدمات خود را بدون دستمزد يا با وجوه كم به افراد نيازمند يا اموري خاص اختصاص دهد. مشاور و روانشناس در امر ارجاع مراجعان براي دريافت خدمات تخصصي هيچ نوع حق كميسيون يا پورسانت و يا شكل ديگري از مزد و پاداش، دريافت و يا پرداخت نميكند.
v در مشاوره و روان درماني خانواده موضوع رازداري پيچيدگيهايي پيدا ميكند. اگر شما با زوج و خانواده كار ميكنيد رازداري معناي خاصي به خود ميگيرد.
v رازداري در مشاوره گروهي تا حدودي متفاوت است. در مشاوره و روان درماني گروهي رازداري علاوه بر مسائل مطرح شده در اين بخش ابعاد ديگري نيز دارد. اين حق داوطلبهاي گروه است كه قبل از متعهد شدن براي شركت در گروه درباره آن اطلاعات كافي به دست آورند.
فصل هشتم
موضوعهاي اخلاقي در فرآيند مشاوره و روان درماني
راهنماي اخلاقي در به كارگيري آزمون
جايگاه اجراي آزمونهاي روانشناختي در فرايند مشاوره و روان درماني موضوعي بحث برانگيز است. مدلهايي كه به كاوش عيني در مشاوره تأكيد ميكنند اجراي آزمونهاي روانشناختي براي دريافت اطلاعاتي راجع به مراجعان يا كمك به آنان در بدست آوردن اطلاعاتي براي تصميمگيري واقعي را لازم ميدانند. رويكردهاي شخص محوري و اكزيستانسيال انجام آزمون براي تشخيص را به عنوان شكل بيروني شناخت كه كمترين تأثير را در مشاورههاي مؤثر دارد، تلقي ميكنند. با اين حال در مواقع لزوم انجام دادن آزمون را پيشنهاد ميكنند.
دامنة وسيعي از آزمونهاي روانشناختي ميتواند براي اهداف مشاوره و رواندرماني مورد استفاده قرار گيرد. آزمونهايي همچون علايق، نگرشها، استعداد، پيشرفت، ارزشها و ويژگيهاي شخصيتي، همچنين انجام دادن آزمون ميتواند كاري فرعي در مشاوره باشد و اطلاعات ارزشمندي را راجع به قابليتهاي مراجع براي تصميمگيري فراهم سازد.
بعضي از راهنماييهايي كه از نظر اخلاقي در انجام دادن تست اهميت دارد عبارت است از:
1. مراجعان بايد در فرايند انتخاب آزمون دخالت داده شوند. آنها بايد تصميم بگيرند كه چه گروهي از آزمونها را لازم دارند. درمانگر بايد اطلاعات لازم را براي تصميمگيري مراجع در اختيار او قرار دهد.
2. دلايل مراجع براي درخواست آزمون و تجربههاي گذشته او در انجام دادن آزمونهاي روانشناختي بررسي شود.
3. مراجع بايد آگاه شود كه آزمونها فقط ابزار هستند و پاسخگوي مشكلات نميباشند. آزمونها صرفاً به جمعآوري اطلاعات براي تصميمگيريهاي خاص كمك ميكنند.
4. مشاوران و درمانگران بايد اهداف آزمون و محدوديتهاي آن را براي مراجع روشن كنند.
5. نتايج آزمون بايد به صورت مفهومي به مراجع ارائه شود نه به صورت نمرههاي خام.
6. مشاور و درمانگر بايد در تفسير آزمون، فردي بيطرف باشد، از قضاوت پرهيز كند و به مراجع فرصت دهد تا مفاهيم و نتايجي كه به دست آمده است مورد تجزيه و تحليل قرار دهد.
7. ضروري است كه در انجام دادن آزمون و تفسير آن عوام فرهنگي، قومي، اجتماعي و اقتصادي مراجع كه ميتواند بر نتايج آزمون تأثير بگذارد مورد ملاحظه قرار گيرد (انجمن مشاوره امريكا، 1995).
8. مشاور بايد اطلاعات لازم را قبل و بعد از اجراي آزمون براي آزمودني فراهم كند، به طوري كه نتايج آزمون با ساير عوامل مرتبط با آزمودني در نظر گرفته شود. در انجام اين كار مشاور و درمانگر بايد به تاثيرات سياسي،اجتماعي و عوامل نژادي و فرهنگي بر نتايج آزمون آگاه باشد.
9. در انتخاب آزمون براي يك مراجع خاص درمانگر بايد به دقت اعتبار و روايي آزمون را در نظر بگيرد.
10. هنگام اظهارنظر براي مراجع يا ساير افراد دربارة آزمونها، مشاور و درمانگر بايد اطلاعات دقيق ارائه دهد و از اظهارنظرهاي كذب و تصورهاي قالبي خودداري كند. بنابراين از عبارتهاي نامفهوم از قبيل بهرة هوشي يا درجههاي هوش يا اصطلاحات بكار گرفته شده براي بيان عناوين مقياسها، خودداري نمايد.
11. هر يك از آزمونها صلاحيتهاي خاصي را براي اجرا و تفسير ميطلبند. بنابراين مشاور يا درمانگر بايد حدود شايستگي و صلاحيت خود را بداند و فقط آزمونهايي را انجام دهد كه صلاحيت آن را دارد.
12. آزمونها بايد در همان شرايطي اجرا شود كه استانداردهاي آن ايجاب ميكند، در غير اين صورت نتايج آزمون بياعتبار خواهد بود. اجراي آزمون بدون نظارت آزمونگر و يا نظارت ناقص او نظير آزمون بدون نظارت آزمونگر و يا نظارت ناقص او نظير آزمون از طريق پست و نشريه غير اخلاقي محسوب ميشود.
13. با توجه به اينكه هر گونه آموزش قبلي يا انتشار موارد آزمون ميتواند نتايج آن را بياعتبار كند، حفاظت از امينت آزمون يكي از تعهدهاي اخلاقي مشاوران و روان درمانگران است. شرايطي كه مطلوبترين نتايج آزمون را ايجاب ميكند بايد به آزمودني شناسانده شود.
14. مشاوران و روان درمانگران وقتي درصدد ارزيابي و تفسير عملكرد گروههاي اقليت و يا ساير اشخاصي هستند كه آزمون براي آنها هنجارهايي نشده است، بايد اقدامهاي احتياطي را انجام دهند.
15. راحتي آزمودني و شناخت دقيق او قبل از آزمون ملاك اخلاقي و معيار مهمي براي نتايج به دست آمده از آزمون است. مشاور و درمانگر بايد آگاه باشد كه هر گونه ارائه اطلاعات ناشي از آزمون بايد در حضور مشاور يا درمانگر و در جلسه مشاوره انجام شود و در تفسير نتايج آزمون بايد سليقه و ويژگيهاي آزمودني در نظر گرفته شود.
فصل نهم
مسائل اخلاقي و قانوني
ضوابط يا رهنمودهاي اخلاقي با رهنمودهاي قانوني، متفاوت است. رهنمودهاي اخلاقي توسط سازمانهاي حرفهاي و انجمنهاي علمي تدوين ميشود و در واقع ضوابط پيشنهاد شدهاي از رفتار هستند كه معمولاً بهترين عملكرد را براي متخصصان بيان ميكنند. رهنمودهاي قانوني توسط جامعه و دولت اعمال ميگردد.
مسائل قانوني:
مشاور، علاوه بر آشنايي با مسائل اخلاقي بايد با مسائل قانوني مرتبط با حرفه خويش نيز آشنايي داشته باشد تا در صورت مشاهده نقض مسائل قانوني در حرفه يا سياستهاي سازماني كه در آن مشغول به كار است، تصميمهاي مناسبي را اتخاذ نمايد. برخي از موراد قانوني كه در حرفهي مشاوره يا سياستهاي سازماني مطرح ميگردد به شرح زير است:
1. هنگامي كه حقوق شهروندي، به دليل جنسيت، سن يا تبعيت نژادي و مذهبي نقض گردد.
2. هنگامي كه مراجع به دنبال دريافت حقوق بيكاري است.
3. هنگامي كه مراجع براي خود و ديگران خطر دارد.
4. هنگامي كه يك ارجاع دادرسي را از دادگاه دريافت كردند.
5. هنگامي كه احتمال ميدهيد مراجع شما مورد سوء استفاده جنسي، جسماني و عاطفي قرار گرفته است.
7. هنگامي كه شاهد طرحريزي مراجع خود براي اقدام به جرم ميباشيد.
8. هنگامي كه به عنوان يك كارشناس، قصد ارائه نظر كارشناسي را در مورد مراجعي داريد.
9. هنگامي كه در جريان يك دادخواهي اشتباه قرار گرفتهايد و امكان آسيب ديدن مراجع شما وجود دارد.
10. هنگامي كه نقض رازداري انجام شده است.
11. هنگامي كه در تشخيص يا درمان اشتباه شده است
تعیین کردن مرزهای شخصی و حرفه ای
یکی از جنبه های مهم حفظ کردن مرزهای حرفهای مناسب تشخیص دادن قطع کردن مرز است
قطع کردن مرز انحراف از کاری است عموماً پذیرفته شده است که میتواند بصورت بالقوه بنفع درمانجو تمام شود
برای مثال:
شرکت کردن در مراسم ازدواج درمانجو ممکن است گسترش دادن مرز باشد اما میتواند برای درمانجو مفید باشد در مقابل تخلف از مرز نقصی جدی است که بدرمانجو آسیب میرساند و بنابراین غیر اخلاقی است تخلف از مرز نوعی قطع کردن مرز است که متخصص بالینی را از نقش حرفهاي خارج میکند و عموماً بهرهکشی را شامل میشود و بصدمه دیدن درمانجو میانجامد (گاتیل و برودسکی2008 ) مرزهای انعطافپذیر وقتی بصورت اخلاقی رعایت شده باشند میتوانند در مشاوره مفید باشند برخی از قطع کردن مرزها مسایل اخلاقی ایجاد نمیکنند و میتوانند رابطه مشاوره را بهتر کند قطع کردن مرزهای دیگر ممکن است به تیرگی نقشهای حرفهای منجر شده و مشکلآفرین شوند.
فصل دهم
اهميت مقايسه نظامنامههاي اخلاق حرفهاي در كشورهاي مختلف
نظامنامههاي اخلاقي تحت نظارت و حمايت انجمنهاي علمي تهيه ميشوند. اين نظامنامهها رفتار اخلاقي اعضاء را توصيف ميكنند و اغلب شامل مقرراتي هستند كه بر اعمال مشاوران نظارت دارند. براي اين كه حرفهاي بتواند به صورت تخصصي و علمي باقي بماند، متخصصان آن حرفه بايد اصول و استانداردهاي براي عملكرد حرفهاي خود داشته باشند تا هم متخصصان و هم استفاده كنندگان از حرفه بتوانند به صورت مناسبي عمل كنند.
نظامنامه اخلاقي حرفة مشاوره ميتواند ابزاري براي پيشرفت و بهبود كار اعضاي آن حرفه باشد و همان گونه كه آشنايي با محتواي نظام نامه حرفهاي براي متخصصان ضروري است، آگاهي از محدوديتهاي آن نيز حائز اهميت است تا صاحبنظران و ساير متخصصان حرفهاي از طريق آن بتوانند اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهند. از آنجا كه مشاوره، حرفهاي تخصصي و ياورانه است، ضروري است جهت رشد و حمايت از اين حرفه و حفظ حقوق مراجعان، اقداماتي همانند ساير حرفههاي تخصصي براي آن انجام پذيرد. اولين گام در تحقق اين هدف، آشنايي با رهنمودها و نظام نامههاي اخلاق حرفهاي است كه در ديگر كشورها از آن استفاده ميشود.
مشاور اخلاقی شدن
اگاهی از اصول اخلاقی حرفه خودتان و پیروی کردن از آنها بخشی از مشاور اخلاقی شدن است اما این اصول بری شما تصمیم نمیگیرد وقتی مشغول کار مشاوره میشوید میبینید که تعبیر کردن رهنمودهای اخلاقی سازمان حرفهای خودتان و اجرایی کردن آنها در موقعیتهای خاص به حساسیتهای اخلاقی نیاز دارد حتی متخصصان بالینی مسئول در مورد اینکه چگونه اصول اخلاقی تعیین شده را در موقعیتهای خاص اجراء کنند تفاوت دارند شما در کار حرفهای خود با سؤالهایی مواجه خواهید شد.
که همیشه جوابهای واضحی ندارند شما مجبور خواهید شد مسئولیت تصمیمگیری درباره اینکه چگونه عمل کنید به نفع درمانجویان تمام شود به عهده بگیرید در طول زندگی حرفهای خود نیاز خواهید داشت مسایل اخلاقی مطرح شده در این فصل را دوباره بررسی کنید
متخصص بالینی اخلاقی شدن مقصد نهایی نیست بلکه در طول حرفه شما ادامه دارد.
منابع: مشاوره و روان درماني نويسنده جرالد كوري
مباحث اخلاقي در مشاوره و روان درماني دكتر خدابخش احمدي
اخلاق مشاوره و روان شناسي دكتر سيمين حسينيان
+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 9:15 توسط رضا گودرزی
|